AKPدر تلاش ایجاد نیروی هژمونیک خود است
18 Çile 2011 Sêşem
ما به مثابه خلق کرد، خواهان این هستیم که بعنوان شهروندان آزاد و جامعه آزاد بتوانیم در درون جمهوریت و استفاده از حقوق دموکراتیک خود با هم زندگی کنیم
به نظرم نقشه راه را که در سال 2009 بعنوان بخشی از دفاعیهام تدوین، و ارایه داده بودم به دادگاه حقوق بشر اروپا رسیده است. این فعالیت بمنظور اینکه جوابگوی مسائل روزمره آن مرحله شود با علجله و به شکل طرح انجام گرفته بود. موضوعاتی که در نقشه راه بدانها پرداختهام، در پنجمین جلد از دفاعیهام نیز با جزئیات و ژرفای هر چه بیشتر بدانها جای دادهام. بدین جهت موضوعاتی که در نقشه راه بدانها پرداختهام، سپری شد. لیکن باز هم میتوان از آن بهره گرفت، میتوان به شکل فعالیت آموزشی در آورد. حالا نیز با بخشهایی به میزان زیادی مطابقت داریم، بویژه مواردی که زیر سرفصل مدلهای چارهیابی بدان پرداختهایم...
مدل چارهیابی که در آنجا بحث نمودهام هنوز هم به میزان زیادی صدق میکند، در تلاش تابعیت و اجرای آن هستیم. بدین لحاظ نیز میتوان ارزیابی کرد. در نقشه راه بویژه ده اصلی که چاچوب آن را ترسیم نموده و در بارهاش توضیح دادهام، حائز اهمیت است. لازم است که این مبادی بطور مفصل مورد گفتگو قرار گرفته و درک گردند.
کنگره دیاربکر در انجام برخی از فعالیتها تاخیر دارد. گفته بودم DTK فعالیت خود را در مورد خودمدیریتی دموکراتیک ناقص مدنظر قرار میدهد. من به کرات گفتهام که فعالیت خودمدیریتی دموکراتیک در وهله نخست باید در ادراک جامعه پذیرفته شود، لازم است که خلق آن را دریافته و در میان خود بحث و گفتگو کنند. بدون این زیربنا، و بدون اینکه اینها اتمام یابند انگار که همایشی انجام گرفته که به معنای اعلام است، این نیز به تفهیم اشتباه انجامید. مباحث خودمدیریتی دموکراتیک هنوز سرآغاز است، این یک استارت است. برخی موارد که من در اینجا بر زبان میآورم در مطبوعات به اشتباه مورد گفتگو قرار میگیرد، ناقص در نظر گرفته میشود.کارها بدینگونه پیش نمیرود. مسئله خودمدیریتی دموکراتیک نیز اینگونه بطور سطحی مدنظر گرفته میشود. من از ادراک این پروژه از سوی جامعه و باز کردن گفتگو بطور جوهری در میان خلق، بحث کرده بودم. فقط بلافاصله بدون انجام این به نوعی به شکل اعلان، برای افکار عمومی بازتاب یافت. امکان آماده سازی زیربنایش وجود داشت. مدنظر قرار دادنش بدون آمادگی، و بدون اینکه زیربنایش کاملا تشکیل شود، تفهیم اشتباه را نیز با خود به همراه آورد. همچنین در رابطه با حزبالله اینگونه تحلیل میکنم. مدنظر گرفتن این موضوعات لازم است همراه با پشتصحنهای تاریخی، و تحلیلاتی تاریخی باشد. اگر فقط با بُعد روزانه مدنظر گرفته شود، گفتههایمان قابل فهم نبوده، ناقص وناکافی میماند. تحلیلاتی وجود دارند که تمامی موارد را سطحی در نظر میگیرد. هر کاری که انجام میدهیم بایستی برخوردار از یک معنا و ژرفا باشد.
[نظر] من نیز به تشخیصهایی مبنی بر اینکه AKP در تلاش تشکیل نیروی هژمونیک میباشد، نزدیک است. بدین جهت تشخیصهایی وجود دارد. من نیز به میزان زیادی به تلاش AKP برای تشکیل نیروی هژمونیک باور دارم. علائم چنین خطری وجود دارد. در اینجا در موضوع AKP بسیار غور نموده، در این اواخر از مغز خود بسیار کار میکشم، و سعی به فهمیدن میکنم. نتایجی که بدان رسیدهام به میزان زیادی بدین جهت است که AKP در تلاش ایجاد نیروی هژمونیک میباشد. در این نکته در تلاش به اختیار گرفتن هر جایی، حتی رسانههاست. مفهوم مدرنیته دموکراتیکی که ما خواهان گسترش آن هستیم، توجه اقشار بسیاری را نیز جلب میکند. برخی دانشمندان، فیلسوفان، در این مورد به بحث میپردازند، یعنی میبینیم که پیرامون مفهوم دموکراتیک مباحث جدی صورت میگیرند. بر این عقیدهام که این مباحث با مفهوم مدرنیته دموکراتیکی که ما خواهان گسترش آن هستیم، مرتبط میباشد.
جنگ نیروی هژمونیک در ترکیه دارای سابقهای صدساله است. به زمان "انور پاشا" برمیگردد. علائم این در سالهای 1920 قابل مشاهده است. در ترکیه تا به امروز دو نوع مفهوم نیروی هژمونیک پدید آمده است. نخستین لائیک ـ جمهوریتخواه که CHP پیشقراول آن بود. دومین هم هژمونی ترکگرا ـ اسلامگرا به سرکردگی AKP است. ما هردوی این هژمونی را نیز رد میکنیم. سومین راهی که ما در تلاش گسترش آن هستیم، طریق و مفهوم مدرنیته دموکراتیک است. در مفهوم مدرنیته دموکراتیک ما سیستمی قانونی ـ قانونی اساسی وجود دارد که نسبت به حقوق انسانها احترام قائل است. آزادیخواهانه است. شهروند آزاد را در هدف خود دارد. ما نه خواهان فدرالیسم هستیم و نه کنفدرالیسم میخواهیم. دولت جدایی نیز نمیخواهیم. حتی اگر دولتی نیز [به ما] بدهند، قبول نمیکنیم. ما به مثابه خلق کرد، خواهان این هستیم که بعنوان شهروندان آزاد و جامعه آزاد بتوانیم در درون جمهوریت و استفاده از حقوق دموکراتیک خود با هم زندگی کنیم.
همچنانکه گفتم جنگ این دو نیروی هژمونیک در ترکیه دارای بنیان تاریخی صدساله میباشد. هژمونی لائیک ـ جمهوریتخواه، در سالهای تشکیل جمهوریت، در دهه 1920 با بورژوای طبقه میانی ترک در نتیجه اتفاق با یهودیان پدید آمد. نتیجه این اتفاق با رفتن به سوی ایجاد جمهوریت جدید تمامی اقشار اجتماعی را که همچون خطری میدید، تصفیه کرد. نیروی هژمونیک پشت این اتفاق نیز انگلیس است. اتفاق یهودیان با بورژوای طبقه میانه ترک ـ در میان این اتفاق انتلئکتولهای یهودی نیز وجود دارند ـ امروزه مفهوم ترکگرایی سفیدی که گفته میشود نیز به نوعی زیربنایش را تشکیل میدهد، نماینده و تمثیلگر آن است. در آن زمان یهودیان فاقد دولت نیز بودند بدین علت رو به آناتولی برگشتند، در اینجا فعال شدند. به این سبب تابلویی که ظاهر شده، که قبلا نیز بدان اشاره کرده بودم، به نوعی پروتویهودیت، پروتو اسرائیل است. به نوعی شکل پیشین دولت اسرائیل بود. در آن زمان بوجود آمده بود. این اتفاق یعنی هژمونی لائیک ـ جمهوریتخواه مابین سالهای 1923 ـ 1950 کاملا بر سیستم مسلط بود. در این میان با قصد تصفیه به تمامی اقشاری که همچون خطری به جانب خود میدید، یورش برده است. در این مرحله استمرار و ارزش کردها در درون دولت پایان یافته است. این تصفیه با اخلالگریهای مختلف فراهم گشته است. همچون پرواکاسیونی که بر علیه شیخ سعید صورت گرفت. تا به این مرحله ارزش و استمرار دولتی کردها با پرواکاسیون به عصیان سوق داده شده و بعد از آن نیز با مداخلات نظامی پایان یافته است. بدینگونه کردها به خارج از سیستم رانده شدهاند. همچنین اسلامگرایان نیز به همان شکل با ایجاد پرواکاسیونهایی تصفیه شدهاند. تحت نام آن انقلاب کلاه در "کاستامونو" خواجه آتف و نمونههایی همچون مَنَمَن، با رویدادهایی اسلامگرایان را تحریک کرده و بعد نیز سرکوب شدهاند. اینها بعد در فرقه جمهوریت ترقیپرور نیز گردهم آمدند. هر چند که مکررا گردهم آمده و در این حزب جمع شوند نیز ضربه خورده و احزابشان توقیف شد. در این مرحله مصطفی کمال تنها به شکل یک سمبل در آمده و او را کاملا بیتاثیر کردند. چهار پاشای مشهوری که در تاسیس جمهوریت نقشهای مهمی را ایفا کرده بودند به مرور زمان تصفیه شدند. همچنین این مرحله، مرحله نخستین تصفیه سوسیالیستهاست. مرحله این تصفیهها مرحله هژمونی لائیک ـ جمهوریتخواهی به پیشاهنگی CHP است.
بعد از 1950 همراه با عضو شدن ترکیه به ناتو سالهای مابین 1950 ـ 80 هر چند که این هژمونی لائیک ـ جمهوریتخواه اندک تفاوتی نیز کرده باشد، نیز فعالیتش تداوم یافت. آنچنانکه با کودتاهایی ازتصفیه کردن هر که را خارج از مفهوم هژمونیکش قرار میگرفت، نیز امتناع نورزید. انجام بلایای بر سر عدنان مندرس، بهترین نمونه این است. چون که مندرس خواست اندکی خارج از این هژمونی قرار گیرد، میخواست به روسیه رفته و در آنجا روابط خود را گسترش دهد. اینها مندرس را بعنوان اینکه از سیستم خارج شده، ارزیابی کردند و این مرحله به دارآویختن مندرس منتهی شد. همچنین در زمانهای اربکان، دمیرل، و اجوید نیز به همان شکل نیز باز هم مداخلات هژمونیک صورت گرفت. دمیرل بهترین نمونه این است. دمیرل بعد از یک رفت و برگشت، نهایتا با این نیروی هژمونیک همگام شد. این مرحله همراه با عضو ناتو شدن در ترکیه سازماندهی گلادیو، در پیشرفتهای اجتماعی مداخله کرده و نقش مهمی بازی کرده است. میدانیم که گلادیو، سازماندهی جنگ ویژه ناتو است. تا سال 1980 گلادیوی ناتو با گلادیوی ترکیه کاملا یکی هستند، همگن هستند. برای اینکه بهتر درک شود، با یک نمونه تصریح میکنم. ربودن "آغجان" از زندان مالتپه، در مقابل ترتیب دادن سوقصد به جانب پاپا انجام گرفته است. یک نمونه برای اتحاد و همگونی گلادیوی ترک با گلادیوی ناتو است. برای بخشی از یک بازی بزرگ از یک ترک استفاده میشود. بعد از کودتای نظامی 1980 هم روابط مابینشان تغییر کرد. این تحول بعد از 1980 در بیانات کنعان اورن مبنی بر اینکه «رابطه مابین گلادیوی ترکیه با گلادیوی ناتو در دهه 80 تغییر کرد، و در دهه 90 هم گلادیوی ترکیه مستقل شد» بخوبی خلاصه میشود. به نتایج نخستین سالهای کودتای نظامی 12 سپتامبر چندان نمیپردازم. اولین بازی گلادیوی ناتو برروی PKK سال 1985 است. بلافاصله بعد از گام مسلحانه PKK، بعد از یک سال شروع به اجرا کرده است. لیکن نکتهای که میخواهم بدان توجه شود این است؛ سال 85 سال اولین مداخله گلادیوی ناتو در PKK است. بلافاصله یک سال بعد از برداشتن گام مسلحانه 1984 گلادیوی ناتو جنگ را با PKK آغاز کرده و این مداخله نیز با اتکا بر توافقنامه ماده پنجم ناتو انجام شده است. مطابق ماده پنجم پیمان ناتو، حمله به یکی از دولتهای عضو ناتو به شکل حمله به تمامی اعضای ناتو قلمداد شده است. ناتو با اتکا بر این ماده مداخله در PKK را در سال 1985 آغاز کرده است. ترکیه بر این مدعاست که پنجمین ماده پیمان ناتو را اجرا ننموده است. البته این مداخله با تصمیمی رسمی و قانونی انجام شده، آشکار نگشته است اما به شکلی مخفیانه به شیوه گلادیو، بعنوان جنگ ویژه آغاز شده و پیشبرد داده شده است. دانسته میشود مرکز گلادیوی ناتو کشور آلمان است. آلمان در سال 1987 با گنجاندن PKK در لیست ترور به نوعی موضع ناتو روشن میشد. در سال 1987 با این تصمیم که در آلمان گرفته شد، PKK مورد هدف قرار داده شد. تحت تاثیر آن در جاهای بسیاری فعالیتهای PKK ممنوع گردید. در نهایت نیز این روند در اوایل 2000 امریکا با قرار دادن نام PKK در لیست سازمانهای تروریستی کامل میشد. در جنگ ترکیه با PKK، کاراکتر رابطه همگونی مابین گلادیوی ناتو با گلادیوی ترکیه نیز تغییر کرد. سخن کنعان اورن را که بحث کرده بودم اثباتگر این است. همراه با کودتای چیلر گلادیوی ترکیه به نوعی مستقل شد. برخورد حسنه اوزال نسبت به موضوع حل مشکل کرد دانسته میشود. حتی در آن زمان تلاشهای مثبت اوزال و ریاست کل ژاندارم در جهت چارهیابی وجود داشت. این تلاشها، گلادیو را آزرده بود. حتی بخاطر دارم "محمد علی بیراند" بعد از اینکه با من مصاحبه کرد، دانسته میشود که اوزال با او تماس گرفته و گفته بود «تو مرا در وضعیت دشواری قرار دادهای، کاری برایم ساختی که به من حملهور شوند.» که دو سه روز بعد از این حرفش از طرف "کارتال دمیرآغ" سوقصدی ترتیب داده شد. اوزال متوجه این خطرات بود. لیکن از اینها نترسید، باز هم جسورانه خواهان حل مشکل شد. سعی او در اقدام به حل این مشکل به تنهایی، به زندگی او پایان داد. و هنوز هم پرونده در رابطه با مرگش بسته نشده است، مرحله تحقیقاتی دادستانی هنوز ادامه دارد. کشته شدن اوزال صراحتا راهگشای مرحله نخستوزیری چیلر و ریاست ستاد کل دوغان گورش شد. این دوران تاریکترین دوران جمهوریت ترکیه است. خودویژگی که کنعان از آن بحث میکرد، این است. این، کودتای چیلر است. در آن زمان وقایع سوزاندن 4 هزار روستا، و تخلیه آن و ناچار ماندن صدها هزار از کردها به کوچ، حتی قتل دهها هزار از آنها نیز وجود دارد. این وقایع حتی به تنهایی دستکم به اندازه آنچه که بر سر ارمنیها و رومیها آورده شده، سنگین است. مرحلهای است که نتایج گرانبارتری از قتلعام فیزیکی ارمنیها و رومیها را به دنبال داشته است. شاید موفقیتی را که برروی ارمنیها و رومیها کسب کردند بر روی کردها بدان دست نیافتند اما آنچه که قصد انجام آن را داشته و در هدف خود قرار داده بودند، دستکم آن چیزی که بود که بر سر ارمنیها و رومیها آورده شده بود.
با ظهور PKK، روسای جنوب کردستان نیز به اتفاق با گلادیو در مقابل PKK پیوستند. بعد سوریه و ایران نیز به اشکال مختلف در مقابل PKK به این اتفاق پیوستهاند. میدانید که چندی پیش ناتو، جایزه صلح ناتو را به بارزانی داد. دادن این جایزه نیز نشاندهنده ارتباط با این اتفاق است. همچنین میدانید که در سال 1990 در آن زمان فرماندهانی که در منطقه مامور بودند تصاویر "نجاتی اوزن" و برخی از معترفین با بارزانی، وجود دارد. تمامی اینها اثباتگر اتفاق با گلادیوی آن زمان است. این مرحله تا مرحله 1997 ـ 98 و زمان "چویک بیر" ادامه دارد. تا مرحله 28 فوریه بدین شکل پیش رفت. گلادیوی ناتو، از این مستقل بودن گلادیوی ترکیه ناراضی شده بود. حتی "کارادایی و کیورکاوغلو" بمانند نمایندگان گلادیوی ناتو آن زمان میباشند. عرصه حرکتی اینها نیز تحت تاثیر گلادیوی ترک محدود شده بود. در مقابل تمامی این موارد منفی گاهگاهی خواسته شد که در موضوع حل مشکل کرد، برخی گامها با نیات حسنه برداشته شوند. اقدامات اوزال به پایان یافتن زندگی او منتهی شد، اوزال بدان شکل تصفیه شد. همچنین اقدامات در زمان اربکان بطور سیاسی سرکوب گردید. در زمان اجوید برخی اقدامات مثبت صورت گرفت. در زمان اجوید هنگامی که من در اینجا بودم، برخی اقشار دارای نیات نیک، برای حل مشکل بدینجا آمده و با من دیدار میکردند. میگفتند که در تلاش حل مشکل هستند. در نهایت نیز میبینم هیاتی که در اینجا با آنها دیدار میکنم با نیات خوبی تلاش میکنند. فقط نمیدانم که این هیات دارای چه تاثیر و چه مقامی هستند. نتیجتا بروکرات هستند، تاثیرات محدودی دارند. من در این موضوع که از آنها میپرسم، میگویند "موثر هستیم"! از آنهایی که در زمان اجوید آمده بودند نیز پرسیده بودم، «چقدر قدرتمند هستید، آیا نیروی چارهیابی را دارید، میتوانید دیگران را پیرو خود کنید؟» بدین شکل سئوالاتی مطرح کرده بودم. آنها نیز میگفتند «نگران مباش، تمامی مسئولیتها بر عهده ما نیرویش را داریم.» لیکن رفتند و دیگر نیامدند، تار و مار، و متلاشی شدند. نمیدانم که این روند چگونه تداوم خواهد یافت. در اینجا مورد حائز اهمیت موضع حکومت است. نمیدانم که این هیات چه قدر بر روی حکومت تاثیرگذار است. AKP باید تا ماه مارس برخی گامهای پراکتیکی بردارد. اگر تا ماه مارس برخی گامهای پراکتیکی اطمینانبخش که بتوانیم بطور مثبت ارزیابی کرده و پیشبرد دهیم برندارد، ممکن است در ماه مارس از مابین کناره بگیرم. اگر که من کناره بگیرم، احتمال دارد مرحله انتخابات به شکل دردناکی پیش آید. اگر گامهای پراکتیکی که بحث کردم برداشته نشوند، هم خلق و همه نیز برخصوص کنارهگیری کردنم واقف باشند.
همچنین در ماه مارس که ارزیابی کلی انجام خواهم داد. لیکن اگر که بدین شکل پیش رود، برعهده گرفتن مسئولیت نیز برایم فاقد معنا خواهد بود. خواهیم دید که AKP تا چه اندازه نزدیک به چارهیابی، چقدر برای چارهیابی آماده است. علائم و دادههای بسیار نیرومندی جهت اینکه همراه با قدرت AKP یک نیروی هژمونیک فاشیست ـ اسلامگرا ایجاد گشته، وجود دارد. موقعش که رسیده میخواهم خودانتقادی به عمل آورم. در هفته گذشته نیز بطور خلاصه به این مورد پرداخته بودم. من فکر میکردم بیشتر آنهایی را که در دعوی ارگنکون به زندان افکنده شدهاند، مخالف چارهیابی، و برافروختگان جنگ هستند. به گمانم با اپراسیون ارگنکون در تلاش تصفیه نیروهای مخالف چارهیابی برمیآید. فقط پیشرفتهای سیاسی بعد از آن که به دقت مورد بررسی قرار گیرند، مشاهده میشود که در اینجا مقصود تصفیه کردن نیروهای مخالف چارهیابی نمیباشد. بیشتر افشا شدگان، و کسانی که شناخته شدهاند، تصفیه شدند. اما AKP در بیرون، با نیروهای مخالف چارهیابی که افشا نشدهاند نیز توافق کرد اینها گامهایی در راستای ایجاد نیروی هژمونیک و گلادیوی خود میباشد. در واقع AKP با این اپراسیون ارگنکون افکار عمومی را فریب میدهد. هر چند که در ظاهر به نظر میرسد که مخالفان چارهیابی را تصفیه میکند نیز، در اصل با مخالفان چارهیابی به توافق رسیده است. به نظرم تمامی اینها با این هدف انجام شدهاند. در گذشته به شکل متفاوتی میاندیشیدم اکنون اینگونه فکر میکنم. حتی بنیان توافق مابین AKP با ارتش در سال 2007 در جلسه "بیوکآنت و اردوغان" در [کاخ] "دولمه باهچه" گذاشته شده است. آنچنان که تصور میشود AKP ارتش را تصفیه نکرده است، در اینجا توافقی وجود دارد. در نتیجه این توافق گامهایی تا به امروز برداشته شدند.
لازم است که رها کردن حزباللهیهای امروز را نیز در ارتباط با ایجاد این نیروی هژمونیک جدید تحلیل نمود. این مرخص کردنها را بعنوان مرخص کردن دو سه نفر دیدن، خطاست. اگر که اینگونه دیده شود، برخوردی بسیار سادهانگارانه است. در نتیجه این انسانها، صدها نفر از انسانهایمان را جنایتکارانه به قتل رساندند. فقط رها کردنشان را کافی ندیدند، در وسط دیاربکر با ساز و سرنا از آنها استقبال کردند! در حالی که در این مورد بایستی قیامت بهپا کرده، و بهپا کنند. چگونه بدین شکل رها کرده و همچون "قهرمان" از آنان استقبال میشود! در اینجا واکنشی که مقصود ماست، واکنشی نیست که قشری را مجرم بشمارد، بلکه واکنشی دموکراتیک در مقابل رها کردن عاملان صدها جنایت است. هزاران انسانمان متضرر جنایات اینها گشته اند. این واکنشی دموکراتیک در برابر یک ناحقی آشکار است، نه در مقابل یک قشر. فراخوانی که در هفته گذشته به عمل آوردم نیز به اشتباه تفهیم شد. فراخوانی من برای تک تک افراد در میانشان، آنهایی که صمیمی هستند بود. یعنی اگرکه در میانشان مسلمانان صمیمی و صادقی وجود داشته باشند، و از کردههای خود در گذشته ابراز ندامت کنند، و به گونهای صمیمی خودانتقادی و عذرخواهی نمایند، میتوانند در میان کردها DTK ، پلاتفرمهای مشترکی همچون شوراهای شهر شرکت کنند. مقصود فراخوانی من این بود. ما با مسلمانان صمیمی مشکلی نداریم. دانسته میشود که چندی پیش جماعت را به سازش فراخوانده بودم. گفته بودم که در موضوع چارهیابی میتوانند ایفای نقش کنند. اما چنان طوفانی بهپا کردند که این اقشار را ترساندند ناچار به عقبنشینی شدند. در این نمونه نیز بهتر مشخص میشود که چه کسانی بر عدم چارهیابی اصرار میورزند. ذهنیتی که حزبالله را رها میکند همان ذهنیتی است که بر عدم چارهیابی اصرار میورزد. این رهاکردنها چنان عادی نیست. از طرفی این جانیها را رها میکنی و از طرفی دیگر برخی از افراد PKK را به زور محاکمه کرده و مجازات میکنی! صرف بخاطر اینکه از این قانون بهرهمند نشوند به زور مجازات میکنی. حتی مجازاتی که به من داده شده طی یک هفته از طرف دیوان عالی تمییز تایید شد، هدف از به تاخیر انداختن ده سال، پروندههای گرد و غبار گرفته اینها در بایگانی چیست؟ از طرفی این جانیها را رها میکنی از طرفی دیگر هر روز دهها کرد را به سبب اینکه از حق دموکراتیک خود استفاده کرده، بازداشت میکنی. بفرمایید 2000 بازداشتی KCK وجود دارد، آیا اینها اسلحه به دست گرفتهاند! آیا انسانی را کشتهاند! خیر حتی یک چاقوی کوچک جیبی را نیز بکار نبردهاند. بعلت اینکه کاملا از کانالهای دموکراتیک، بدون اینکه مرتکب خشونت شده باشند بعنوان شهروندان آزاد، از حق سیاستورزی دموکراتیک استفاده کردهاند، اکنون در زندان بهسر میبرند. هیچیک از آنها نیز KCKیی نیست، ارتباطی با KCK نیز ندارند. من این بازداشتیهای تحت نام KCK را غیر مشروع میبینم. این بازداشتکردنها غیر مشروع است. خلقمان، BDP باید در مقابل اینها مقاومت کند، بایستی همیشه بهپا خاسته باشند. نباید این بازداشتکردنها را قبول کنند. بایستی در مقابل بازداشتها از حق مقاومت دموکراتیک خود استفاده کنند. جوانی که اخیرا در حکاری مورد اثابت قرار گرفته نیز نمونه این است. آیا استفاده اینها از حق سیاست دموکراتیک جرم است!؟ AKP در این مورد بایستی صمیمی باشد. از طرفی سیاستمداران کرد را در بند کرده و عرصه را خالی میکنی بعد نیز با رها کردن این قاتلان، و جانیها با اینها در تلاش پر کردن خلائی هستی، که بوجود آوردهای! سعی میکنند این خطرات را بعنوان اختلافی میان حکومت و دیوان عالی تمییز نشان دهند! چه ربطی دارد، اینقدر ساده نیست. در اینجا نه نقشههایی روزانه بلکه نقشههایی بلند مدت موضوع بحث است. نباید آنچنان ساده همچون اختلاف مابین دیوان عالی تمییز و حکومت بدان نگریسته شود.
در اینجا آنچه که میخواهند بوجود آورند، "حماس کردی" است. همانگونه که با ایجاد حماس به سازمان رهایی بخش فلسطین خاتمه دادند، ـ دانسته میشود که حماس افراد سازمان آزادیبخش فلسطین را از چهارمین، پنجمین طبقه به پایین انداخته و وحشیانه به قتل میرساندند ـ در اینجا نیز با ایجاد اسلامگرایی جعلی سعی میکنند به جنبش کردها خاتمه دهند. گفتن حماس کرد به اینها نیز صحیح نیست، اینها شبکه هستند، یکی هم، میگویند ما مسلمان هستیم، اینها ارتباطی با دین و اسلامیت نیز ندارند. برخوردشان نسبت به کردها کاملا فاشیستانه است. دانسته میشود که اینها به روشنفکران و نویسندگان شرافتمند نیز حملهور شدند. اولین اعمال جنایتکارانهیشان نیز قتل انسانهای دموکرات جمهوریتخواهی مثل اُغور مومجو، معامر آکسوی و روشنفکران و نویسندگان بوده است. این ذهنیت، یک ذهنیت فاشیست ـ اسلامگراست. ارزشهای اینها با ارزشهای جمهوریت نیز همگون نیست، جمهوریت نیز اینها را نمیپدیرد. بدین جهت آنچه که ما انجام دادهایم محافظت از جمهوریت نیز میباشد. اغلب اینها بیشتر از یک زن دارند، هر روز مشروب میخورند. ارتباطی با مسلمانی ندارند. آنچنان سعی نکنند به خلقمان نیز درس مسلمانی بدهند. خلقمان که مسلمان هست، در موضوع ارزشهایش خلقی صمیمی است. ببینید مشاهده میکنید که سه نفر از سران اینهایی که بیرون آورده شدهاند، امضا ندارند گفته میشود گم شدهاند. اینها کجا هستند؟ آنها را به کجا فرستادند؟ گویا انجمنهای مستضعفین دارند. گفته میشود که کانال تلویزیونی ملی باز میکنند. اینها چپاولگر هستند، دو سه بیکار و بیعار هستند، نمیتوانند ارزشی بیافرینند، منابعشان در جاهای دیگری است. اینها نه برای باز کردن یک کانال تلویزیونی ملی، بلکه حتی پول کافی برای غذا خوردن در یک رستوران را نیز ندارند. برای برپایی یک تلویزیون صد میلیون دلار پول لازم است، این پولها را از کجا تامین خواهند کرد؟! یعنی اینها چپاولگر هستند، در مقابل پایان دادن به PKK، از ایران بگیریم، تا ترکیه و از تمامی نیروهای بینالمللی مخالف چارهیابی بهره میگیرند!
بازی که در اینجا انجام میشود، بسیار خطرناک است. هدفشان تصفیه PKK ، به اصطلاح با استفاده از اسلامگرایان، با سودجستن از عواطف دینی خلقمان، است. همانگونه که در سالهای 1960 تا 70 MHP، با استفاده از ملیگرایان، جنبش چپ ترکیه، و سوسیالیستها را تصفیه کرد، حالا نیز هدفشان تصفیه PKK با استفاده از اسلامگرایان جعلی است. در دهه 1970 هرچند MHP بر سر قدرت نبود نیز با اتحاد با قدرت سیاسی در تصفیه سوسیالیستها نقش مهمی بازی کرد. امروز نیز آنچه که خواسته میشود با این اسلامگرایی جعلی انجام دهند نیز همان است. این اسلامگرایان متقلب جنایتکار در گذشته با جای گرفتن در میان جنگ ویژه سازماندهی گلادیو، و بکار بردنشان در مقابل کردها، PKK انسانهای معصوممان را به قتل میرساندند. کشتن با روشهای متفاوت، خانههای مزاری، و شیوههای شکنجه کردنشان دانسته میشود. آیا مسلمانی این است، انسانیت این است؟ بایستی خلقمان هوشیار باشد. اینها نه با دین و نه با اسلامیت ارتباطی ندارند. این کاملا ظاهرسازی یک دهنیت فاشیست است. نه دین و نه اسلامیت نیز نباید ابزار این هژمونیگرایی فاشیست شوند. خلقمان نباید به این بازیها گرفته شود. اینها ممکن است از حالا نیز نقشه خود را برای اینکه فردا ـ پسفردا کدام قتلعامی را انجام دهند یا نیز بطور شخصی به چه کسی حملهور شوند، چیده باشند. بنابراین این خطرات، خطرات معمولی نیستند، بخشی از یک برنامه بلندمدت است. برخی تیپهای خیانتکار کرد برای تصفیه جنبش همراه با اسلامگرایان متقلب مورد استفاده قرار میگیرند. همچنانکه بحث نمودم این مسائل، مسائلی هستند که لازم است به شکل گستردهتری مورد تحلیل قرار گیرند. بفرمایید واقعه "بارداکاوغلو" که از وزارت کارهای دینی برکنار شده است. همچنین انجام بلایایی بر سر بیش از 20 زن به جرم اینکه برخوردهایی متفاوت از دیانت نشان دادهاند. همچنین در منطقه واقعه فرستادن قریب دههزار ملایانی که بطور ویژه ماموریت یافتهاند، وجود دارد. آیا تمامی اینها تصادفی است؟ هیچیک از این ملاها با دین ارتباطی ندارند، اینها با هدفی ویژه و وظیفهای ویژه فرستاده شدهاند. خلقمان نباید به مساجدی بروند که اینها بر سر وظیفه گمارده شدهاند، نبایستی در روستاهایشان آنها را بپذیرند، باید بگویند که به امامت شماها نیازی نداریم. اینها درتلاشند به روستاها آمده و امامت کنند! بطور قطع نباید به اینها اجازه داد، خلقمان باید بگوید «ما نیازی به امامت شما نداریم». و خود سازماندهیهای جوهری دینیشان را فراهم کنند.
نیروی دیگری که در میان اتفاق مخالفت با کردها جای میگیرد، دولت ایران است. دولت ایران و ترکیه، در موضوع مشکل کرد همچون برادران دوقلو هستند. بخاطر دارم در سال 1980 من در کمپ در لبنان بودم. دو ایرانی جوان به کمپ آنجا آمدند و میگفتند برای این آمدهاند که برای تاسیس حزبالله تلاش کنند. بعد از آن حزباللهی که آنها تشکیل دادند، آنقدر بزرگ شد که در لبنان رژیم را با بحران روبرو ساخت و رژیم به وضعی درآمد که بدون رضایت آنها نمیتوانست کاری انجام دهد. در ترکیه نیز امکان گسترش مورد مشابهی وجود دارد، ممکن است اینگونه تشکلها در مراحل پیشرو هم از طرف ایران و هم ترکیه مورد پشتیبانی قرار گیرد! زیرا این دو کشور در موضوع عدم چارهیابی مشکل کرد به یکدیگر محتاج هستند. اگر مشکل کرد در ایران حل شود، در ترکیه نیز حل میشود؛ اگر در ترکیه مشکل کرد حل شود، در ایران نیز حل میشود. هر دو کشور نیز متوجه این وضعیت هستند. در اینجا آنچه که مورد هدف قرار میگیرد عدم چارهیابی مشکل کرد، یعنی کردبودن است. دولت ایران و ترکیه در نتیجه اتفاقات اجباری بر اساس مخالفت با کردها، حملاتشان نیز به جانب کردها مشترک است. در ایران کردها اعدام میشوند. یوکسک اُوا به سبب نزدیکی به ایران ممکن است مورد هدف مشترک هر دو نیرو قرار گیرد. در زمان AKP توجهبرانگیز است، بطور فشرده از ایران بازدید میشود. اردوغان و احمدی نژاد تقریبا برادران دوقلو شدهاند.
هنوز هم تهدید قتلعام پیشروی کردها وجود دارد، بدین جهت ممکن است این حمله را نیز نخست از حکاری جایی که از بیشترین سازماندهی برخوردار هستیم، آغاز کنند، بعد جزیره، شرنخ، دیاربکر، باتمان، اینطور احتمال آغاز موج حملات نیز به تمامی مناطقی که در آن سازمانیافته هستیم وجود دارد، در این موارد بایستی هوشیار بود.
در موضوع وجود دو زبان میخواهم اینها را بیان کنم. اگر ما زبان خود را به بچههای خود نیاموزیم، و نتوانیم با فرهنگ خود زندگی کنیم، آیا زندگی برای کردها معنایی در بر خواهد داشت؟ این مشکلی است که با موجودیت ما مرتبط است. زبانمان شرافتمان است، علت موجودیتمان است. نخست محافظت از موجودیت، بعد مبارزه آزادی. بدون حل این مشکل موجودیت با در وهله نخست قرار دادن مشکل آزادی، نمیتوانی از پس دیگر مشکلات برآیی. من از اینرو میگویم خطر بزرگ است. مقصودم از دفاع ذاتی نیز همین است. روستائیانی که در روستای "گچتلی" وابسته به حکاری کشته شدهاند، قتل 9 گریلا، هر یک از اینها علامتی است. میدانید که در حکاری یک "ملا" کشته شد، بعد از کشته شدن این ملا این وقایع روی داد. پیامی که دادهاند، این است که در مقابل کشته شدن یک نفر، بیست نفر را میکشیم. ممکن است وقایعی شبیه این ـ جنایتکاران حزبالله را نیز رها کرد ـ در آینده بیشتر گسترش یابد، ممکن است قتلعامهایی را طرحریزی کرده باشند، احتمال میرود توحشهای خونینی گسترش دهند. چرا حکاری، و یوکسک اُوا؟ چون که آنجا با ایستار خود بر ارزش جنبش سیاسی کردها افزوده، و میافزاید. نیروهای هژمونیکی که از آن بحث نمودم، از این وضعیت بسیار ناراضی هستند. حمله به سوی این ارزش است. برای عاملان کشته شدن این 20 هموطن بایستی کمیسیونی تشکیل شود، و باید این رویدادها از طرف این کمیسیون روشن شود. خلقمان باید به یقیه هر مقامی و هر AKP یی که بدانجا میآید بچسبد، بگویند که قاتلان این انسانهایمان را افشا کنید. حکاری و یوکسک اُوا در این مورد بیدار باشند. اصناف در آنجا نیز نگران مادیات نباشند. میتوانند متحمل چند تلف مادی شوند این نباید چندان مهم انگاشته شود تلفات اصلی مهم، تلفات اجتماعی است. کشته شدگان در اینجا برای من جانکاه است و نقشی کلیدی دارد. اگر واقعه کشته شدگان روستاهای گچتلی و گریلاها و 20 انسانمان روشن شود، موارد بسیاری همراه با این وقایع آشکار خواهد شد. اگر که این کشتارها روشن شوند بر این باورم برای توازنات سیاسی امروزمان موارد بسیاری را روشن میکند. چرا روستای گچتلی مورد هدف قرار گرفت؟ بعد فهمیدم، آنجا روستای جاشها [مزدوران و یا به اصطلاح محافظین روستا] بوده است، لیکن در رفراندوم غالب بر نود درصد رای بایکوت کسب شد برای این نیز آنجا مورد هدف قرار گرفت. پس میشود، برای اینکه مورد هدف قرار نگیری، جاش بودن نیز کافی نیست. میتوان به آنجا رفته و با جاشها دیدار کرد، اینها را میتوان با جزئیات ابلاغ کرد. بایستی گفت که هوشیار باشند. بایستی به جاشها گفت «شماها نیز در معرض خطر قرار دارید». باز هم میگویم سبب مورد هدف قرار گرفتن حکاری و یوکسک اُوا کردبودن آنجاست، کردبودن جمعیت آنجاست، و سازمانیافتگی تمامی شهر است. بلایایی که در گذشته بر سر درسیم آورده شده امروز میخواهند بر سر حکاری انجام دهند. در درسیم به موفقیت دست یافتند، به میزان زیادی اهالی درسیم را نیز آسیمیله کردند. اگر که خود را در موضوع انجام سرکوب و آسیمیلاسیون درسیم موفق نمیدیدند، و رفع مشکل بودن درسیم را نمیپذیرفتند کلچداراوغلو را در راس CHP قرار نمیدادند.
BDP نیز لازم است که این خطرات و حملات را بخوبی ببیند. بایستی از خلق خود صیانت و محافظت نماید. در این مورد بایستی مدام آماده باشد. اینطور با ریختن خلق به خیابان کافی نیست، همچون ریختن به خیابان بایستی چگونگی محافظت از آن را نیز بداند، سازماندهی خود را تعمیق و تقویت کند. اگر که چنین نکنند از این به بعد حرفهای گرانباری به آنها میگویم. بایستی از خلقمان محافظت کنند. همچنین در این باب قندیل را نیز مورد انتقاد قرار میدهم. قندیل، در محافظت از خلقش ناکافی است. «قندیل، نمیتواند از خلقش بخوبی دفاع نماید». واقعه گچتلی در حکاری، و در واقعه شهادت 9 گریلا، قندیل چه کار کرد، چرا نتوانست دفاع کند؟ قندیل، بایستی در پی جستجوی راههای محافظت از خلقش باشد. اگر KCK نتواند به اندازه کافی از خلقمان دفاع کند و نتواند انقلاب را پیشبرد دهد، این وضعیت زمینهساز ضد ـ انقلاب خواهد شد. خلقمان نیز باید روش دفاع ذاتی خود را گسترش دهد. مورد حائز اهمیت و ماندگار تشکیل کانالها ـ سازماندهیهای دفاع ذاتی مشروع دموکراتیک خود خلق میباشد.
گفته میشود که اعلامیه ستادکل در رابطه با دفاع ذاتی میباشد، اینکه ستادکل چه گفته است برایم هیچ اهمیتی ندارد. در رابطه با هر چه که باشد ما ناگزیریم از موجودیت خود محافظت کنیم. در اینجا ممکن است فردا و یا پسفردا کشته شوم که این نیز برایم هیچ اهمیتی ندارد، ما در هر زمان و هر شرایطی محافظت از موجودیت خود را اساس میگیریم. من بنا بر وجدان و لازمه مسئولیتم ناگزیریم این هشدارها را به خلقم بدهم. در حالی که حق دفاع ذاتی، حقی قانونی و کیهانی است. فردا پسفردا خواهند گفت آپو تشویق به عصیان میکند. خیر اینطور نیست. در موضوع دفاع ذاتی نیز سخنانم را بسیار تحریف میکنند، بسیار تنگنظرانه مدنظر قرار گرفته میشود. بلافاصله از نیروهای مسلح بحث میشود، در حالی که دفاع ذاتی به تنهایی بیانگر دفاع مسلحانه نیست، دفاع ذاتی که ما خواهان گسترش آن هستیم، محافظت موجودیتمان از طریق قانونی، طرق مشروع دموکراتیک و راه مخالفت دموکراتیک است. مفهوم دفاع ذاتی ما نه تجزیه، کاملا برعکس مفهوم تامین یکپارچگی دموکراتیک با ترکیه بر اساس حقوق قانونی و قانونی اساسی با استفاده از حق مخالفت دموکراتیک است. یعنی مفهوم دفاع ذاتی ما نه تجزیه بلکه بیانگر یکپارچگی بر اساس دموکراتیک میباشد. بعنوان شهروندان آزاد از طریق دموکراتیک قانونی ازحق محافظت و دفاع از موجودیت خود برخوردار هستیم. یک مخالفت دموکراتیک است، در اصل این، اگر که پیشروی حق مخالفت دموکراتیک ما گشوده نشود خشونت بالا میگیرد و تجزیه بوجود میآید. نباید حق مخالفت دموکراتیک کردها محدود شود. مهمترین خطر نیز محدود کردن این حق است. دفاع ذاتی یک حق بینالمللی و کیهانی است، همه و هر اجتماعی میتوانند از آن استفاده کنند.
تمامی سخنان امروزم در آخرین دفاعیهام با جزئیات بدانها پرداختهام، میتوان از آنجا نیز بهرهمند گشت. بر این اساس درودهایم را به خلقمان در سوریه، ایران، و عراق نیز میفرستم. خودشان بر پایه اتحاد دموکراتیک تغییر و دگرگونیها، و سازماندهیهایشان را گسترش دهند. نتوانستم به برخی از نامهها که برای آغاز سال نو از زندانها ارسال شدهاند جواب دهم، وقت باقی نماند امکان برشمردن تک تک اسامیشان وجود ندارد. به مناسبت آغاز سال نو درودهایم را به تمامی رفقای در زندان میفرستم. همچنین سلامهای ویژام را به ازمیر، درسیم، خنس، یوکسک اوا ـ حکاری میفرستم.
12 ژانویه 2011
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 37
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 38
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 39
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 40
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 41
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 42
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 37
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 38
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 39
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 40
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 41
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 42
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 37
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 38
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 39
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 40
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 41
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 42