اولین حمله PKK شدن
29 Mijdar 2012 Pêncşem
در سالگرد پایهگذاری PKK ضرورت تحلیلی فراگیر, انتقادـ خودانتقادی و تجدید ساختار مسئلهای حاد و وظیفهای اساسی میباشد.
برگرفته از کتاب دفاع از یک خلق، اثر عبدالله اوجالان
در ماه آوریل سال 1973 گروهی ناراضی شش نفره که حتی نمیتوان آماتور هم نامید در سواحل سد چوبوک در آنکارا دور هم جمع شدیم؛ گاهی وقتها سرپا بودیم و گاهی وقتها نشسته. تصمیم گرفتیم اگر بهعنوان گروهی که هدف ایجاد کٌردستانی مستقل در سر دارد حرکت کنیم صحیحتر خواهد بود. علت آن هم نتیجهای بود که در اثر تحقیقات به آن دست یافته بودیم مبنی بر اینکه کردستان سرزمینی مستعمره است. برای اولین بار توسط گروهی شش نفره و بطور دستهجمعی اینرا بهعنوان رازی افشا کرده بودیم و اینچنین به حرکت افتادیم. تحول شیوه تحلیل یکبهیک حقایق به شیوه بیان آن بطور دستهجمعی را میتوان بهعنوان سرآغازی در نظر گرفت. این شیوه تحلیل زمینه را برای سازماندهی فراهم میکند. دوره سالهای 76, 75, 1974 دوره رشد و گسترش گروه در زیر سقف ADYÖD (دفتر آموزشعالی و دمکراتیک آنکارا) بود. سفر من در سال 1977 از آنکارا به کردستان و برگزاری جلسات مناطق آگری, دوغو بایزید, قارص, دیگور, درسیم, بینگول, العزیز, دیاربکر, اورفا و عنتاب به معنای راهیابی و انتقال گروه به کردستان بود. بعد از اینکه به آنکارا برگشتیم, شهادت رفیق "حقی قرار" در عنتاب ـ سه روز بعد از جلسه ـ تأثیر شوکدهندهای نمود. جوابی که به این داده شد گام برداشتن در راستای تأسیس حزب بود. در اواخر همان سال پیشنویس برنامه را در عنتاب آماده کردم. نزدیکیهای تابستان 1978 با ازدواجی پر از خیانت داخلی و بلا به مرکز کردستان, دیاربکر که دچار خیانت بزرگی شده, پرواز کردیم. روز 27 نوامبر در روستای فیس (از توابع دیاربکر) با گروه 22 نفره آماتورمان بر تأسیس حزب پیمان بستیم. با پی بردن به اینکه تحت عنوان حزب نمیتوان در شهرها زیاد بسر برد به ضرورت بکارگیری هم کوهستان و هم خاورمیانه بهعنوان مرکز مبارزه واقف شدیم، بسان هجرت دوم حضرت ابراهیم, در روز 1 می 1979 از اورفا به سوریه و از آنجا به سرزمین کنعان جهت جستجوی آزادی در این راه گام برداشتیم.
تقریباً فضایی ایدئولوژیک و سیاسی که دوره 10 ساله از آن زمان تا 15 اوت 1984 در آن سپری شد و چگونگی سپریشدن آن را نیز باید از نزدیک دید و تحلیل نمود.
سالهای 1970 سرآغاز دورهای است که نظام کاپیتالیستی در تاریخ خود دچار شکست بزرگی میشود. نظام بعد از جنگ جهانی دوم به ترمیم خود پرداخته, امریکا توانسته رهبری آن را بعهده بگیرد, اروپا مجدداً به تحرک افتاده و ژاپن بهعنوان دیو شرق دور سر برآورده است. نظام سوسیالیستی رئالیستی در اوج عظمت و شکوه خود بود و جنبشهای رهایی ملی قویترین دوران خود را میگذراندند. درست در این مقطع, جنبشهای جوانان در سال 1968 شروع به انقلاب جدید ذهنیتی می نمودند.
ورود نظامی اجتماعی ـ تاریخی که در اوج پیشرفت قرار دارد به مرحله کائوتیک مورد شگفتآوری است. اما اگر توجه داشته باشیم که بعد از مرحله اوج, دوره فروپاشی شروع میشود ثابت میگردد که دوره کائوس واقعی و تأثیرات روبهرشد آن روی داده است. اگر کمی عقبتر برگردیم میبینیم که علت اصلی فروپاشی جنبشهای دولتمحور سوسیالیسم رئالیستی, رهاییبخش ملی و سوسیال دمکراسی علیرغم رسیدن به اهداف 150 ساله دولتی خود, عدم تحقق وعده و وعیدهایی است که به تودههای خلق داده بودند. بار دیگر این سؤال مطرح میشد که آیا مسیحیت, امپراطوری روم را فتح کرد یا بالعکس, امپراطوری روم, مسیحیت را در اختیارگرفت. شاید هم هر دو تا حدودی صحت دارند. سنتز مسیحیت با فرهنگ و سنت امپراطوری موجب ظهور فئودالیسم شد. اگر چه مساواتطلب و صلحجو بود اما نمیتوان گفت که نظام اجتماعی متفاوتی بوجود آمده است. اما این هم یک حقیقت انکار ناپذیر است که مسیحیت تا حدودی از ماهیت آزادیخواهی و برابری خود دور شده است.
جریانات سوسیالیستی, سوسیال دمکرات و رهایی ملی که در دوره وحشت نظام سرمایهداری بوجود آمدهاند در واقع دنبالهای از نظام بودند. یعنی از آن نظام زاده شده بودند. البته نمیتوان گفت که کاملاً وابسته و متعلق به نظام سرمایهداری بودهاند اما امروزه براحتی میتوان گفت که جریانات مذکور هیچ دغدغهای دال بر عبور از راسیونالیته و شیوه زندگی نظام سرمایهداری نداشته, اگر هم داشته باشند از حد شعار فراتر نمیرفته است. ریشه و اساس ایدئولوژیهای مساواتطلب و آزادیخواه خارج از جامعه طبقاتی و هیرارشیک است. این ایدئولوژیها از آرزو و خواست برخورداری از موضعی دمکراتیک و اشتراکی سرچشمه میگیرند. شواهد تاریخی بسیاری وجود دارند که نشان میدهد این ایدئولوژیها همیشه توسط جوامع هیرارشیک و طبقاتی و یا بوسیله زور و یا در قبال امتیاز، جوهر و ذات خود را از دست داده و به فساد گرائیدهاند. وقتی به فروپاشی کشورهای رئال سوسیالیستی, بحران دولتهایی که بعد از دوره رهایی ملی تأسیس شدهاند همچنین اقدامات محافظهکارانه حکومتهای سوسیال دمکرات مینگریم, براحتی میتوان گفت که جریانات مذکور هیچ کدام از سطح یک مذهب نظام فراتر نرفتهاند. بحران سالهای 1970 نشان داد که دیگر این مذاهب یدکی فایده چندانی برای نظام ندارند. جنبش جوانان در سالهای 1968 نیز بیانگر این واقعیت است. نتایجی که بدان امید داشتند به دست نیامد. هر سه جریان موقعی که بر سر کارآمدند نمیتوانستند به وعدههای خود جامه عمل بپوشانند. یک طبقه جدید سرمایهداری و بروکراسی را بوجود آوردند. حتی از بسیاری جهات از کاپیتالیسم کلاسیک هم عقبتر بودند. بحرانهای ناشی از آن و فقدان آزادی و برابری موجب شد علیرغم اینکه نظام را مورد انتقاد قرار میدادند, به نحوی دیگر آنرا نیرومند سازند.
این وضعیت, خطری جدی برای مشروعیت دولت سرمایهداری بود. نظام مذکور در حال از دستدادن تواناییها و قابلیتهای خود برای تأثیرگذاری بر تودههای عظیم بود. مخالفتهای مردم و خلق به جریانات غیردولتی روی میآورد. انقلابیگری 1968 هر چند دارای نواقصی هم باشد, راه این تحولات را هموار کرده بود. مخالفتها و اعتراضات زیر چتر جنبشهای چپ نو, فمینیسم و اکولوژی و همچنین جریانات فرهنگی بومی علیه دولت شکل گرفت. عامل اصلی ورود نظام به دوره کائوس این موارد بودند. از طرف دیگر مشکلات روزافزون محیطزیست, افزایش دستمزدهای ناشی از سیاستهای امتیازدهی و تقاضاهای ناکافی موجب فقر و تهیدستی بیشتر تودهها, بالارفتن هزینهها و افزایش عرضه شده بودند. تضادهای درونی نظام حول محور روابط مثلث آمریکا ـ اتحادیه اروپا ـ ژاپن گسترش یافته بود. نئولیبرالیسم در سالهای 1980 بهعنوان راه برونرفت از این بحران درنظر گرفته شد. فروپاشی شوروی در سال 1990 به منزله پیروزی نظام نبود بلکه باعث و عامل افزایش بحران نظام بود. تحت این شرایط بود که "حمله جهانی" جدید نئولیبرالیسم در دستور کار قرار گرفت. در زیر بمباران شدید رسانههای انحصاری درصدد تولید پارادایمهای ساختگی برآمدند. ساخت و سازهای تئوریکی جهت تعیین اهداف جدید برای نظام سرعت بیشتری گرفت. نظریه "درگیری تمدنها" بهجای دیدگاه کمونیسم رواج مییافت. بهویژه, رژیمهایی که در جغرافیای اسلام قرار داشتند رفتهرفته بهعنوان موانعی در برابر منافع نظام مطرح میگشتند.
در حالیکه در اوایل سالهای 1970, چنین تحولات وسیعی در سطح دنیا در جریان بود, جنبشهای چپ در ترکیه و جنبش کٌرد که درصدد حل مشکل ملی کرد بودند نتوانستند خود را از دیدگاه چپ و ملیگرایی کلاسیک برهانند. از تحولات جهانی عقب مانده بودند. چپ ترکیه توسط کمونیسم شوروی, چین, کرواسی و اروپا تغذیه میشد, اما چپ کرد که جنبش روشنفکری ضعیفی بود تحت تأثیر ملیگرایی ابتدایی و چپ اتیکتی ترکیه دچار سردرگمی شده بود. من شخصاً در این دوره با هردو گرایش نیز در ارتباط بودم. خواستم هوادار آنها باشم با اینکه هوادار THKPC (حزب کمونیست خلق ترکیه ـ جبهه) نشأت گرفته ازDEVGENC (جوانان انقلابی) بودم اما توجه زیاد TIIKP (حزب کمونیست انقلابی کارگری ترکیه) نسبت به مسئله کٌرد مرا بیشتر مجذوب خود میکرد. تأکید دنیز گزمیش ـ رهبر THKO (ارتش رهاییبخش خلق ترکیه) ـ بر برادری آزادانه کرد و ترک در پای دار اعدام, پیامی بود که میبایستی بدان پایبند ماند. در سال 1970 در استانبول به عضویت DDKO (کانون فرهنگی انقلابی شرق) درآمدم. با درگرفتن طوفان 12 مارس و در چنین جو پیچیده تشکیلاتی هرآن ممکن بود فعالیتهایم را به خارج از چارچوب قوانین بکشانم. طی سازماندهی اعتصاب توسط SBF (دانشکده عالی علوم سیاسی) که بعد از شهادت ماهر چایان و رفقای او در مارس 1972 تنظیم شده بود دستگیر شدم و بعد از هفت ماه بهدلیل نبود شهادت کافی علیه من آزاد شدم, بعد از آزادشدن از زندان متوجه شدم که هیچ یک از جنبشهایی که بدانها امید بسته بودم دلگرمی چندانی نمیدهند, لذا به این نتیجه رسیدم که تأسیس سازمان و تشکیلات جدیدی صحیحتر خواهد بود.
تصمیم بر تأسیس سازمان تشکیلاتی مستقل در بهار 1973 در آنکارا صرفنظر از وجود یا عدم وجود امکانات این کار, بهلحاظ معنایی که در برداشت حائز اهمیت بود. این گرایش نه گرایش ملیگرایانه ابتدایی کرد و نه یک گرایش چپ سوسیال شوونی با ماهیت ملیگرای ترک بود, بلکه براساس تاریخ و تفسیر خاص خود از اوضاع روز, جهش بهعنوان "انقلابیهای کردستان" مناسبتر بود. این کار بهلحاظ خطمشی یک تغییر و تحول بود و اهمیت آن روزبروز نمایانتر میگشت. این حرکت و گرایش از لحاظ ایدئولوژیک در درون گرایشات سلطهگرانه ملت حاکم و دنباله ملت ـ قدرتهای سلطهگر یعنی گرایشات ملیگرایی ابتدایی کردهای مزدور ذوب نمیشد و از لحاظ سیاسی با بهدستگرفتن ابتکار عمل موجب دستیابی به هویتی آزاد میگشت. به صحت این ترجیح و انتخاب اعتقاد کامل دارم. از ویژگیای برخوردار بود که میتوانست کردها و در نتیجه آن دیگر خلقها را به میزان مشارکتشان در حرکت برای رسیدن به هویت خلق آزاد از آگاهی و دانش لازمه برخوردار نماید. هدف قراردادن دستیابی به هویت خلق آزاد بدون گرفتار آمدن به جاذبه ملیگرایی سرکوبگر ـ سرکوبشده و انحرافات سوسیالیسمرئالیستی, رهاییملی و سوسیالدمکراتها که تبدیل به مذاهب نظام سرمایهداری شده بودند ضامنی بجا و به موقع بود. به اندازهای که تحول ذهنیت جدیدی بود به همان اندازه هم زمینه را برای سیاست دمکراتیک فراهم میکرد. تأکید مفرط بر رهایی ملی ممکن بود موجب بروز انحرافات شود. در این امر تأثیر قرائت دگماتیک اصل "تعیین سرنوشت ملتها به دست خویش" قابل توجه بود. "برای هر ملتی یک دولت" بهعنوان یگانه تفسیر و صحیحترین قرائت از اصل مذکور در نظر گرفته میشد. این وضعیت که تاحدودی هم از دیدگاه سوسیالیسم رئالیستی نسبت به اقتدار ناشی میشد از ایجاد خلاقیت و شکوفایی در خطمشی جلوگیری میکرد. اما تأسیس PKK در سال 1978 از گسترش این انحراف جلوگیری کرد. شرایط برای تبدیلشدن به جنبشی آزادیخواه و مردمی مساعدتر بود تا جنبشی از نوع جنبشهای رهاییبخش ملی آفریقا. این پیشرفت, با تحولات موجود در گرایشات چپ ـ هرچند آگاهانه هم نباشد ـ در سطح جهانی مصادف بود. از شانس تبدیلشدن به خطمشیای آیندهدار برخوردار بود.
با اینکه خطی شفاف و ژرف نبود بهدلیل اینکه بٌعد ایدئولوژیک آن شانس پیشرفت و رشد بیشتری داشت از دچارشدن به انحرافات مداوم و بزرگ جلوگیری میکرد. اینکه سوسیالیسمی که ما آن را نمایندگی میکردیم, با اصرار "سوسیالیسم علمی" میخواندیم نشاندهنده توجه و علاقه ما به علوم اجتماعی میباشد. تلاش شد برای جلوگیری از بروز بیماری ندیدن که نشأت گرفته از جزمیت ایدئولوژیک بود تدابیری اتخاذ شود. مشکلات شدیدی که گریبانگیر علوم اجتماعی بوده و توجه آن به مسائلی از قبیل؛ فرهنگ, اکولوژی و زنان در این اواخر, اهمیت خطمشی را ثابت میکند. خطمشی با دوریگزیدن از آشفتگی علوم اجتماعی, خط ایدهآل آزادی و برابری خود را زنده نموده و در اولویت قرار میداد. جلوگیری از تخریبات ناشی از بحران سوسیالیسم و علوم اجتماعی تنها توسط خطمشی میتوانست محدود گردد. دیگر جریانات و حرکات چپ ترکیه بهدلیل اینکه نتوانستند چنین قابلیتی از خود نشان دهند و در میان کاراکتر دگماتیک و لیبرالیسم پوچ در نوسان بودند, نتوانستند از مارژینالشدن رهایی یابند. بهعلت آنکه هر یک از آنها در مراحل اولیه به کانونهای کوچک مذهبی تبدیل شدند شانس سیاسیشدن خود را نیز از دست دادند. گروهکهایی که خود را چپ کرد معرفی میکردند گرفتار وضعیتی اسفبارتر از این شدند.
شانس خطمشی PKK در سیاسیشدن, رابطه نزدیکی با ویژگی ایدئولوژیک آن دارد. نفوذ سریع آن در میان خلق و دستیابی به پایگاهی مردمی در مدت زمانی کوتاه این واقعیت را ثابت میکند. اگر PKK هم به بیماری ملیگرایی و طبقهگرایی تنگنظر مبتلا میشد بسان دیگر جنبشها مارژینال و به حاشیه رانده میشد. بدیهی است که سیاسیشدن در سطح عمیقی صورت گرفته است. این را باید در ارتباط با "معضل کادرشدن" دانست که کادر بهدلیل شیوه شکلگیریاش در حکم یک مانع بود. بدون تحلیل معضل کادرشدن که یکی از عوامل فروپاشی شوروی بود همه تحلیلات سیاسی و سازمانی کارایی خود را از دست میدادند. به اندازه خطمشی سیاسی, شرایط برای پیشرفت مدل سازمانی آن خط نیز مساعد بود. جهت دفاع از خود, بکارگیری دفاع مسلحانه مشروع متناسب با مرحله میتوانست از حقیقت نیز دفاع نماید. اما نبود کادرهایی که خواهان عملینمودن این راهکار باشند موجب شد خطمشی همیشه دارای نواقصی باشد. درصدد برطرفنمودن مسائل و بحران درون سازمانی برآمدیم. بروز تحولات و پیشرفتهای محدود, ناشی از تودهایشدن جنبش بود. پیشرفت و تحولات وسیع در خطمشی مستلزم حرفهایشدن کادر جنبش بود.
مهمترین موضوعی که بایستی در خطمشی سیاسی PKK روشن شود این است که PKK درصدد تأسیس دولت جداگانه بود یا نه. با اینکه شعار کردستان مستقل زیاد بکار برده شد اما بهسختی میتوان گفت که این شعار به معنی تشکیل دولت مستقل بوده باشد. من بهعنوان فردی که از نزدیک با همه این مسائل ارتباط داشتهام باید بگویم که ما موضوع دولت مستقل و خصوصاً کردستان مستقل را عمیقاً مورد بحث و بررسی قرار ندادیم. هرچند از نظر اتوپیک گرایشی به این مسئله وجود داشته باشد اما بهلحاظ رئالیته در دستور کار قراردادن آن زیاد جالب توجه نبود. فراتر از اینکه چنین چیزی بخواهیم یا نخواهیم, تخمین مینمایم در میزان ارزش نهادن چارهیابی آن شفافیتی وجود نداشت. اینگونه نبود که بگوئیم تأسیس دولت, حل همه مشکلات است. حتی از لحاظ تئوری هم میدانستیم که این موضوع بحثبرانگیز است. سئوال "سوسیالیسم دمکراتیک, دیکتاتوری پرولتاریا کدام یک؟" مدام افکار ما را مغشوش میکرد. از طرف دیگر این واقعیت نیز وجود داشت که خلقها و زحمتکشانی که به دولت دست یافتهاند مشکلات و مسائل آنها حل نشده است. علاوه بر اینکه موارد زیادی برای جذابیت دولت مستقل وجود داشت, مواردی هم وجود داشت که نشان میداد دولت باعث مشکلاتی خواهد شد که قابل حل و تحمل نخواهد بود. همچنین به اندازه مشکلات و موانعی که بر سر راه تشکیل دولت کردی در خاورمیانه و ترکیه وجود داشت, مشکلات اجتماعی بعد از آن نیز موضوع را هرچه بیشتر حساستر مینمود. در نتیجه بهجای دولت, اصطلاح کردستان بهعنوان ماممیهن از ارجحیت بیشتری برخوردار شد. در شعار "کردستان مستقل, دمکراتیک و سوسیالیستی" ترجیحی آشکار برای دولتی مستقل دریافت نمیشد. به نظر میرسید که توافق و حد متوسط نظرها بر گفتمان کردستان آزاد باشد که واقعبینانهترین اصطلاح انقلابی است. تعبیر انقلابیون کردستان = طرفداران کردستان آزاد, قرائتی صحیحتر خواهد بود. اهمیت این مسئله در آینده مشخص میشد. در اوایل دهه 1990 اعلام "فدره کردستان" و "مناطق آزاد شده"ای که در نتیجه مقاومت PKK ایجاد شدند, ما را در مورد اقتدار دولت بیشتر به فکر وامیداشت.
بهخاطر اینکه شکل دولت در ایدئولوژی سوسیالیسم نیز بکلی حل و شفاف نشده بود باعث ازدیاد ابهامات میشد. اما اندیشه "برای هر ملتی یک دولت" ـ در خصوص حق تعیین سرنوشت ملتها توسط خود آنهاـ در پیچیدهتر و ژرفشدن مسئله نقش اساسی داشت. به محض گفتن دولت, بحث از زور و جنگ به میان میآمد. معضل دیگر در رابطه با این موضوع این است که جنگ نه بهعنوان ضرورت دفاع مشروع بلکه برای رسیدن به اهداف سیاسی مباح دیده میشد. اما این امر که بدون جنگ, آنهم جنگی طولانی مدت, ملتها رهایی نمییابند و در صورت آزاد نشدن ملتها, آزادی طبقاتی هم ممکن نخواهد شد بهعنوان اندیشهای استراتژیک مورد قبول قرار میگرفت. این قبیل مشکلات ناشی از جنگ و اقتدار که در طول تاریخ مبارزات راه را بر انحرافات بزرگ گشوده است, بتدریج گریبانگیر PKK میشد.
برخورد دولت با ما در این دوره ناشی از شیوه حرکت و فعالیت چپ و جریانات کردی بود. یعنی از این متفاوتتر هم نمیشد. احتمال داده نمیشد که بتواند به کانون مقاومتی اصیل و درازمدت تبدیل شود. همه شواهد و قرائن, وقوع یک کودتای نظامی را نشان میداد. دو راه بیشتر نبود یا بایستی به کوهستان میرفتیم یا اینکه به خارج از کشور به خاورمیانه عقبنشینی میکردیم. هر دو راه هم در پیش گرفته شد. در سال 1979 برای آنکه جنبش بتواند بدون دادن تلفاتی جدی هر دو راه را در پیش گیرد از همه امکانات و شرایط برخوردار بود. عقبنشینی بتدریج صورت گرفت. غیر از دستگیری مظلوم دوغان و محمد خیریدورموش که از روی بدشانسی بود هیچ تلفاتی داده نشد. جنبش شکل گرفته بود, حزب تأسیس شده بود و از موقعیتی برخوردار بود که بتواند موجودیت خود را تا مدتی طولانی حفظ کند. بنابراین توانست کودتای 12 سپتامبر را پیشبینی کند و قبل از وقوع کودتای نظامی 1980 تدابیر لازم اتخاذ شد. البته قرار نبود که رفتن به خارج از میهن طولانی شود. چندین دوره آموزش نظامی کادرها و جنگ درازمدت گریلایی تا رهایی بهعنوان یک "قانون انقلاب" تعبیر میشد. یقین حاصل شده بود که کارها طبق برنامه و حساب پیش خواهد رفت. ...
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 37
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 38
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 39
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 40
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 41
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 42
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 37
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 38
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 39
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 40
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 41
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 42
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 37
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 38
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 39
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 40
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 41
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 42