ملت دموکراتیک
25 Adar 2014 Sêşem
ملت دموکراتیک به عنوان یک مدل چاره یاب، مناسبات اجتماعی ای که گرایش مبتنی بر ملتِ دولتی آن را کاملاً از هم گسیخته، مجدداً دموکراتیزه نموده و هویتهای متفاوت را ...
مبارزات ملتی که هدفش تشکیل دولت است و دولتی که در پی تشکیل ملت است، فاکتور اصلی واقعیت خونین عصر ماست. گردهم آوردن قدرت، دولت و ملت در یکجا، سرچشمهی اصلی مسائل عصر مدرنیته میباشد. هنگامی که مسائل عصر مدرنیته را با مسائل بر آمده از دولتهای خاندانی و دیکتاتوری مقایسه مینماییم، میبینیم که بزرگترین تفاوت بین آنها در این است که مسائل عصر مدرنیته از ملتِ دولتی نشأت می گیرند. دولت-ملت که یکی از بغرنجترین موضوعات علوم اجتماعی میباشد، همچون عصای سحر آمیزی نشان داده میشود که تمامی مسائل ضدمدرنیته را چارهیابی میکند. در اصل نیز هر مسئلهی اجتماعی را هزار برابر مینماید. دلیل این امر نیز شیوع دستگاه قدرت تا به مویرگهای جوامع میباشد. قدرت، خود مسئلهساز میباشد، به سبب خصلت پتانسیلیِ سرمایه که به شکل جبر و زور سازماندهی شده است، به منزلهی فشار و استثمار منجر به تولید مسئلهی اجتماعی میشود. دولت-ملت، جامعهی ملیِ هموژن مدنظر خویش را تنها با ازهمبریدنِ ارّهمانند تمامی اعضای شهروندان توسط قدرت، و شهروندان برابرِ (به اصطلاح از نظر حقوقی) مصنوعیِ متقلبِ ظاهراً مساوی شده و مملو از خشونت بر میسازد. این شهروند در حالت لفظیِ قانون برابر است، اما در هر حوزهی زندگی به عنوان فرد و هستندهی جمعی[یا کلکتیو]، در حداکثر نابرابری بهسر میبرد.
سازمانبندی مدرنیته کاپیتالیستی به صورت دولت-ملت، نقشی سرکوبکنندهتر و استثمارگرتر از سازمانبندی آن به شکل انحصار اقتصادی ایفا مینماید. اینکه مارکسیسم و عموما جامعهشناسی قادر به تشخیص پیوند میان دولت-ملت و سر کوب و استثمار نگشت و یا دولت-ملت را به عنوان یک نهاد روساختیِ بسیار معمولی جلوه داد، یک نقص و تحریف اساسی است. هنگامی که تحلیل طبقاتی و آنالیز سرمایهی مادی به صورت مستقل از دولت-ملت انجام میشود، یک کلّیبافی انتزاعی صورت میگیرد که به غایت بَیات است و قادر به یک نتیجهدهی مفید اجتماعی نخواهد بود. در بنیان شکست سوسیالیسم رئال همین مجردسازی و انتزاعینمودن نهفته است؛ به عبارت صحیحتر نتایج مربوط به این انتزاعینمودن در ناموفقبودنش ایفای نقش کردهاند.
ملت به مثابهی یک مفهوم، شاکلهبندی جامعهای است که بعد از تشکلهایی به فُرم کلان، قبیله، عشایر خویشاوند، قوم، خلق یا ملیت می آید و خصلت خویش را پیش از هر چیز با تشابه زبانی و فرهنگی متبلور میسازد. جوامع ملی در مقایسه با جامعهی قبیلهای و قومی نوعی اجتماعات انسانی هستند که فراگیرندهترند و دارای حجمی وسیعتر، و به همین دلیل نیز با پیوندهایی سستبافت [یا منعطف] با همدیگر مرتبط میباشند. جامعهی ملی عمدتاً یک پدیدهی مربوط به عصر ماست. با یک تعریف کلی میتوان گفت که اجتماعِ انسانهایی است که در یک ذهنیت مشترک سهیم میباشند. یعنی پدیدهای است که به طور ذهنی وجود دارد؛ بنابراین موجودیتی مجرد و خیالی است. میتوان این را نوعی ملت که بر مبنای فرهنگی تعریف میشود نیز نامید. از نظر جامعه شناختی، تعریف صحیح نیز همین است. بهرغم وجود ریشههای مختلف طبقاتی، جنسیتی، اتنیسیتهای، رنگ و حتی خاستگاههای متفاوت ملی، صرفا شکلگیری یک جهان ذهنیتی و فرهنگی مشترک که عمومیترین حالت را داشته باشد، جهت ملت بودن کافی است. گرایشهایی ملتمحور از نوع ملتِ دولتی، ملت حقوق، ملت اقتصادی و ملت نظامی(ملت ارتش) که جهت هر چه سفسطهآمیز کردن این ملتِ دارای تعریف کلی ایجاد شدهاند و ملت عمومی را تحکیم میبخشند، ردهبندیهای متفاوتتری میباشند. میتوان اینها را ملت نیرومحور نیز نامید. مبدلشدن به یک ملت نیرومند، یک آرمان اساسی مدرنیتهی کاپیتالیستی میباشد. زیرا ملت نیرومند، (امتیاز سرمایهای، بازار وسیع، امکان استعمار و امپریالیسم) را ایجاد میکند. بنابراین مهم است که چنین ملتهای تحکیمیافتهای را یگانه مدل ملت نیانگاشت و حتی به عنوان ملتهای نیرومحور شوون و ملتهای خدمتگزار سرمایه ارزیابیشان کرد. به سبب همین کیفیاتشان است که منبع مسئله را تشکیل میدهند. مدل ملتی که می توان آن را از ملت فرهنگی پدید آورد اما مانع استثمار و سر کوب میگردد و چنین مواردی را طرد مینماید، مدل ملت دموکراتیک است. ملت دموکراتیک، نزدیکترین ملت به آزادی و برابری است. به اقتضای این تعریف، از لحاظ نگرشی، ملت ایدهآلِ جوامعی است که در جستوجوی آزادی و برابری هستند.
مدرنیته کاپیتالیستی و علم جامعهشناسیِ الهام گرفته از آن، به اقتضای حیث ساختاری و هژمونی ایدئولوژیکش به مقولهی ملت دموکراتیک نمیپردازد. ملت دمو کراتیک، ملتی است که تنها به اشتراک ذهنیتی و فرهنگی بسنده نمیکند و تمامی اعضایش را در نهادهای اتونوم دموکراتیک گرد آورده و مدیریت مینمایند. جنبه تعیین کنندهاش نیز همین است. شرایط اصلیِ مبدلشدن به ملت دموکراتیک، روش مدیریت دموکراتیک و اتونوم است. از این لحاظ، آلترناتیو دولت-ملتمیباشد. قراردادن مدیریت دموکراتیک به جای مدیریت دولتی، امکان عظیمی برای آزادی و برابری را به وجود میآورد. جامعهشناسی لیبرال، ملت را اساساً یا با دولتی که تأسیس شده همسان میانگارد یا با جنبشی که در پی تأسیس دولت است. اینکه حتی سوسیالیسم رئال نیز در پی ایجاد چنین مدلی بود، نشان از توانمندی ایدئولوژی لیبرال دارد. مدرنیتهی آلترناتیو مدنظر ملت دموکراتیک، مدرنیته دموکراتیک است. اقتصادی که از انحصارگری رهایی یافته، اکولوژیای که بیانگر سازگاری با محیطزیست است، و فناوریای که دوست طبیعت و انسان میباشد، پایهی نهادین مدرنیتهی دموکراتیک و بنابراین ملت دموکراتیک است.
پدیدههای وطن و بازار مشترکی که به عنوان شرط جهت جوامع ملی پیش کشیده میشوند، هر کدام بهمثابهی یک عنصر مادّی، از کیفیات تعیین کنندهی ملت به شمار نمیروند. مثلاً یهودیانی که طی مدتزمانهایی دراز همیشه بدون وطن باقی ماندهاند، در تاریخ همواره بهعنوان توانمندترین ملت در تمامی نقاط ثروتمند جهان زندگی کردهاند و با وجود اینکه یک بازار ملی نداشتهاند، استعداد مبدلشدن به یگانه-توانمندترین ملت بازارهای جهان را نشان دادهاند. بدون شک وطن و بازار، برای ملت دولتی ابزار بسیار نیرومند استوارسازی و تحکیم میباشند. خونینترین و پرشمارترین جنگهای تاریخ، در راه وطن و بازار صورت گرفتهاند. وطن به عنوان ملک، و بازار نیز به عنوان حوزهای که سود در آن کسب می شود، بسیار ارزشمند میباشد. دیدگاه ملت دموکراتیک دربارهای وطن و بازار، متفاوت است. ملت دموکراتیک، وطن را ارزشمند میشمارد، زیرا امکان بزرگی برای توسعهی ذهنیت و فرهنگ ملت است؛ نمیتوان ذهنیت و فرهنگی که در خاطرهاش جای نگرفته باشد را تصور نمود. اما نباید فراموش شود که با هدف سودبری است که اصطلاح کشور- وطنِِ بتوارهشده توسط مدرنیتهی کاپیتالیستی بر جامعه اولویت داده میشود. مبالغهآمیز نکردن وطن نیز مهم است. نگرش مبنی بر (فدا کردن همه چیز در راه وطن) از نگرش مبنی بر ملت فاشیستی نشأت میگیرد. فداکردن همه چیز در راه یک جامعه آزاد و ملتی دموکراتیک، با معناتر است. باید این را نیز به حد پرستشوار در نیاورد. مورد اصلی، ارزشمند گردانیدنِ زندگی است. وطن یک ایدهآل نیست؛ بلکه برای حیات ملت و فرد صرفاً یک ابزار است. ملت دولتی در پی جامعهی هموژن است، ولی ملت دموکراتیک عمدتا متشکل از [عناصر جمعی یا] کلکتیویتههای متفاوت است و تفاوتمندیها را نوعی غنا میبیند. خود حیات نیز به واسطهی تفاوتمندی امکان مییابد. دولت- ملت که مبدلشدن به شهروند تکتیپیِ مشابه مصنوعات کارگاهی را تحمیل مینماید از این جنبه نیز در مغایرت با حیات است. هدف نهایی آن آفریدن انسان رُبوتگونه است. با این جنبهی خود، در اصل بهسوی «هیچ و پوچی» میشتابد. عضو یا شهروند ملت دموکراتیک متفاوت است و این تفاوت خویش را از اجتماعات متفاوت کسب میکند. حتی هر کدام از موجودیتهای قبیلهای و عشیرهای [یا ایلی] نیز برای ملت دموکراتیک نوعی غنا محسوب میشود.
برای ملت بودن، بدون شک زبان به اندازهی فرهنگ مهم است اما شرطی اجباری نمیباشد. داشتن زبانهای متفاوت، مانعی در پیش روی عضویت در یک ملت ایجاد نمیکند. به اندازهای که «برای هر ملتی یک دولت» امری بیمورد و نابایست است، «الزامی بودن صرفا یک زبان یا گویش برای هر ملت» نیز بیمورد است. زبان ملی لازم است اما شرطی غیر قابل اغماض نیست. میتوان وجود زبانها و گویشهای متفاوت را برای یک ملت دموکراتیک غنا به حساب آورد. اما دولت-ملت به شکلی قاطعانه تحمیل یک زبان را مبنا قرار میدهد. به آسانی شانس اجرایی شدن وضعیت چند زبانی و بهویژه چندزبانیِ رسمی را نمیدهد. بدین لحاظ، سعی میکند از امتیازهای قرارداشتن در موقعیت ملت حاکم بهره ببرد.
در شرایطی که اجازه داده نشده ملت دموکراتیک بهوجود آید و «دولتـملت»گرایی نیز قادر به حل مسائل نشده، میتوان از ملت حقوقی بهمثابهی نوعی سازش و نگرش بحث نمود. مقصود از راهحل «شهروندی بر مبنای قانون اساسی» که از آن بحث میشود، در اصل رهیافتی بر پایهی ملت حقوقی است. شهروندیِ حقوقی که تحت ضمانت قانون اساسی قرار گرفته، تمایز نژاد، اتنیسیته و ملیت را مبنا نمیگیرد. چنین خصوصیاتی، حق ویژهای با خود به همراه نمیآورند. ملت حقوقی، نوعی ردهبندی [یا مقوله] میباشد که بدین گونه ایجاد شده است. بهویژه ملل اروپا رفتهرفته از حالت ملیتمحور بهسوی ملتهای حقوقی تکامل مییابند. در ملل دموکراتیک، مدیریت اتونوم [یا خودگردان] مبناست و در ملت حقوقی، حقها در سرلوحه قرار دارند. اما در دولتـملت، مدیریت [یا حکمرانیِ] قدرتمحور تعیینکننده است. خطرناکترین نوع ملت، ملتی است که بر ذهنیت و نهادینهشدگی «ملتـارتش» متکیست. مدل مذکور هر چند ظاهراً به عنوان بازنمود «ملت نیرومند» دیده شود نیز، ماهیتاً ذهنیتی را در خود میپروراند که زیستن در چارچوب آن دشوارترین شکل زندگی است، همیشه وظایف را تحمیل مینماید و تا حد فاشیسم پیش میرود. ملت اقتصادی، یک ردهبندی نزدیک به دولتـملت است. این نوع دیدگاه دربارهی ملت، در کشورهای ایالات متحدهی آمریکا، ژاپن و حتی آلمان که نقش سرآمد را به اقتصاد میدهند به چشم میخورد و در دوران گذشتهی اروپا نیرومندتر و رایجتر بود. هر چند خواسته شده تا ردهبندیای به شکل ملت سوسیالیستی آزموده شود اما نمیتوان گفت چندان موفق عمل شده است. این نمونه ملتی است که نسبتاً در کوبا با آن مواجه شدیم. اما این نمونه ملت نیز شکل رئال سوسیالیستی دولتـملت است. شکلی است که در آن بهجای دولتـ ملتی که کفهی کاپیتالیسم خصوصی درآن قوی بود، دولتـ ملتی با کفهی سنگین کاپیتالیسم دولتی در آن جایگزین شده است.
هنکامی که از تئوری ملت سخن به میان میرود، موردی که باید از آن انتقاد به عمل آید، مسئلهی مقدس نمودن و الوهیسازی ملت است. مدرنیته کاپیتالیستی به جای دین و خدای سنتی، دولت-ملترا به مثابهی الوهیت خویش برساخته است. این نکته بسیار مهم است. اگر ایدئولوژی ملیگرایی را به دین دولت-ملت تعبیر نماییم، خودِ دولت-ملت را نیز میتوانیم به عنوان خدای این دین درک نماییم. در عصر مدرنیته، خودِ دولت بهشکلی برساخته شده است که جوهرهی تمامی مفاهیم الوهی قرون وسطی و حتی اعصار اولیه را در خویش شامل گردد. پدیدهای که «دولت لائیک» نامیده میشود، به تمامی و یا ماهیتاً برساختهشدن و ملموس گشتن الوهیتهای اعصار اولیه و قرون وسطی به شکل دولت میباشد. به هیچ وجه نباید در این موضوع فریب خورد. هنگامی که جلای دولت-ملت لائیک و یا مدرن را میزداییم، در زیر آن دولت الوهیِ اعصار اولیه و قرون وسطی هویدا میگردد. مابین دولت و الوهیت یک پیوند تنگاتنگ وجود دارد. به همان شکل، بین [پادشاه یا] مونارکی که در اعصار اولیه و قرون وسطی رو به ترقی نهاد و مفهوم خدا نیز رابطهای بسیار تنگاتنگ وجود دارد. هنگامی که پادشاه به مثابهی شخص نفوذش را پس از قرون وسطی از دست داد و پادشاهی [یا مونارشی] نهادینه گشت و به دولت ملی متحول شد، خداـشاه نیز جایش را به خدای «دولتـملت» سپرد. بنابراین نهادهای دولتـملت نیز به شکلی نظیر مفاهیم تقدیس شدهی وطن، ملت و بازار تقدیس میگردد. در بنیان این تقدیسنمودن، هژمونی ایدئولوژیک مدرنیتهی کاپیتالیستی که کسب بیشینه سود را ممکن میگرداند، نهفته است. هژمونی ایدئولوژیک، به تناسب دینینمودنِ این مفاهیم مربوط به ملت، قانون بیشینه سود را مشروعیت داده و بدین ترتیب آن را مصداق میبخشد.
در روزگار ما سردادن فریاد کَرکنندهی سمبلها و شعارهای بنیادین دولتـملت به شکل «تک پرچم»، «تکزبان»، «تکوطن»، «تکدولت»، «دولتتکساخت»، حساسیت مفرط چشمها از دیدن پرچمهایی در رنگهای متفاوت و تحقیر آنها، یکنواخت کردن جهان ذهنیتی و معیوبنمودن آن، و رسیدن شوونیسم ملی در هر نمایش بهویژه حین فعالیتهای پرهیاهو و درخشان ورزشی و هنری به سطح یک مراسم دینی، جملگی باید به عبادتهای دین ملیگرایی تعبیر شوند. در واقع عبادتهای اعصار پیشین نیز همان نقشویژه را به جای میآوردند. در اینجا هدف اصلی این است که منافع انحصارات قدرتطلبانه و استثماری را یا از طریق پنهانسازی یا تقدیس و مشروعیتدهی، مصداق ببخشند. وقتی تمامی رویکردها و عملکردهای سرپوش گذارنده و مبالغهآمیزِ مرتبط با دولتـملت را امروزه تحت این پارادایم بنیادین مورد تفسیر قرار میدهیم، به گونهی صحیحتری میتوانیم حقیقتِ واقعیت اجتماعی را درک نماییم.
ملت دموکراتیک، مدلی از ملت است که تمام این بیماریها در آن به کمترین شکل جریان دارند؛ مدیریتِ خویش را تقدیس نمیبخشد. مدیریت، یک پدیدهی ساده است که در خدمت حیات روزانه میباشد. هر کس با بر آوردن لزومات آن، به عنوان یک کارمند یا وظیفهدار میتواند مدیر شود. به کار مدیریتی پرداختن، ارزشمند است اما مقدس نیست. نگرش هویتیِ ملی یگ نگرش هویتیِ باز و نافروبسته است؛ همانند عضویت و مؤمنیِ یک دین فروبسته نیست. تعلق داشتن به یک ملت، نه یک امتیاز است و نه یک نقص. میتوان متعلق به بیش از یک ملت بود. به عبارت صحیحتر، [ملیتها یا] ناسیونالیتههای متفاوتی که به صورت مختلط در آمدهاند میتوانند وجود داشته باشند. اگر ملت حقوقی با ملت دموکراتیک سازش نماید، به راحتی میتوانند با همدیگر بهسر برند. وطن، پرچم و زبان هر چند ارزشمندند ولی مقدس نیستند. تسهیم وطن مشترک، زبانها و پرچمهای مختلط نه تنها به شکلی دوستانه و بهدور از تضاد امکانپذیر است، بلکه در عین حال ضرورتی جهت حیات جامعهی تاریخی بهشمار میآید. پدیدهی ملت دموکراتیک با تمامی این خصوصیاتش، بهعنوان آلترناتیو قوی «دولتـملت»گرایی ـکه ابزار جنگی جنونآفرین مدرنیتهی کاپیتالیستی استـ جایگاهش را در تاریخ باز مییابد.
مدل ملت دموکراتیک به عنوان یک مدل چارهیاب، مناسبات اجتماعیای که گرایش مبتنی بر ملتِ دولتی آن را کاملاً از هم گسیخته، مجدداً دموکراتیزه نموده و هویتهای متفاوت را سازش کننده، صلحجو و تسامحپذیر میگرداند. تحولیابی ملتِ دولتی بهسوی ملت دموکراتیک، دستاوردهای عظیمی را با خود بههمراه خواهد آورد. مدل ملت دموکراتیک قبل از هر چیز ادراکهای اجتماعیِ خشونتبار را با یک آگاهی اجتماعی صحیح تلطیف نموده و انسانی میگرداند (یعنی به انسان خردمند، باعاطفه و دارای امپاتی یا احساس همذاتپنداری مبدل میکند). بدون شک اگرچه روابط استثماریای که درونمایهی آنها آکنده از خشونت گردیده را کاملا از میان برنمیدارد، اما آنها را بسیار کم کرده و امکان شکلگیری یک جامعهی مساواتجوتر و آزادتر را فراهم آورده و آن را تحقق میبخشد. تنها به توسعهی صلح و رواداری در داخل خویش بسنده نمینماید، در عین حال با گذار از رویکردهای مملو از سرکوب و استثماری که علیه سایر ملل خارجی صورت میگیرند، و متحولسازی منافع مشترک به همکوشی و همافزایی (سینرژی)، این نقشش را به جای میآورد. هنگامی که نهادهای ملی و بینالمللی بر پایهی ساختاربندی اساسی ذهنیتی و نهادینِ ملت دموکرتیک دوباره برساخته شوند، مشاهده خواهدشد که نتایج مدرنیتهای نوین یعنی مدرنیتهی دموکراتیک، نه تنها در تئوری بلکه در عمل نیز کیفیت یک رنسانس [یا نوزایی] را دارند. آلترناتیو مدرنیتهی کاپیتالیستی، مدرنیتهی دموکراتیک و ملت دموکراتیکِ جای گرفته در بنیان آن است؛ جامعهی اقتصادی، اکولوژیک و صلحآمیزی است که در داخل و خارجِ ملت دموکراتیک تنیده است.
امروزه صحیحترین، اخلاقیترین و سیاسیترین راه خروج از بحران سرمایهی مالی گلوبال این است که بهجای خود دولتـملتی که مضمونش تهیست و یا تهی گردانده شده است، همچنین به جای اتحادیههای منطقهای و گلوبال آن و بهویژه سازمان ملل، سریعا ملل دموکراتیکِ نوین برخوردار از ویژگی برترِ «چارهیابی مسائل» برساخته شوند، ملت دموکراتیک تنها بهصورت حالت جایگزینشده یا دگرگونییافتهی دولت-ملتِ منفرد انگاشته نشوند، بلکه مدلهای منطقهای (اتحادیهی اروپا اندکی بر این مسیر پیش می رود) و گلوبال نیز بهصورت مختلط با آن توسعه داده شوند.
برگرفته از: کتاب مانفیست تمدن دمکراتیک جلد پنجم (مسئلهی کُرد و رهیافتِ ملتِ دمکراتیک) اثر عبدالله اوجالان
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 37
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 38
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 39
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 40
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 41
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 42
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 37
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 38
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 39
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 40
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 41
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 42
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 37
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 38
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 39
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 40
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 41
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 42