درآمدی بر رفرماسیون دینی
12 Mijdar 2014 Çarşem
با وجودی كه در قرن بیست این كوششها شتاب و گسترش و فشردگی بیشتری به خود گرفته است و اشخاص عمدهیی از جمله شریعتی، عقاد و... ظهور و مبارزه نمودهاند، از آنجایی كه ...
شهید ربین مهاباد
هر فكر, ایدئولوژی, اعتقاد و بطور كلی جریان و جنبشی كه خود را با شرایط زمانی و مكانی وفق ندهد؛ یا در اندك زمانی كوتاه از صحنهی روزگار حذف شده و به تاریخ میپیوندد, یا اینكه پیروانش در منجلاب جزمگرایی و خشكاندیشی غوطهور شده و در كوتاهمدت برای رهایی آن ـكه هویت خود میپندارندشـ و به قصد دفاع از آن در برابر تهاجمات مرحله به جوانب غیر قابل قبول آن, به مبارزه با زمین و زمان برخاسته و در این راستا حاضرند به هر دیوانگی دست بزنند، كه البته نتیجهیی بجز مرگ تدریجی در اثر جنگ فرسایشی در بلند مدت دربر نخواهد داشت. بنابراین شرط لازم و كافی برای بقای یك محصول بشری, خواه فكری, سازمانی و ..., ایجاد دگرگونیهای لازم در خود، بنابر شرایط است. اگر خواهان حفظ تاثیر و افزودن بر آن است, باز ناگزیر از پیروی از این قانون كلی است.
دین نیز كه یكی از محصولات فكری جامعهی بشری است به هیچ وجه از این قاعده مستثنی نیست. كما اینكه دین, بقای خود را تا به امروز مرهون تبعیت از قاعدهی مذكور است. اگر نگاهی گذرا به تاریخ ادیان بیفكنیم صدق این مدعا به روشنی آشكار میشود. در اینجا بر آن نیستیم تاریخ كلی ادیان را مشمول بررسی خود كنیم, زیرا خود بحثی جداگانه و ناگنجیده در این مقوله است. لذا در حد توان و البته نیاز, نمونههایی اثباتگر را یادآور میشویم.
دین یكی از مهمترین پدیدههایی است كه در سراسر تاریخ بشر ـ حداقل تاریخ دانستهی بشر ـ نقشی بسزا در تعیین و جهتدهی ادوار تاریخی بشریت ایفا نموده است. مسلما هر كدام از اشكال آن, از ابتداییترینشان گرفته تا پیچیدهترین آنها, بنابر شرایطی كه اجتماعات بشری در آن بسر بردهاند, پیدایش و رشد یافته و در نتیجه, زادهی مرحلهی دینی قبل ازخود به استثنای اولی نشان و زایندهی مرحلهی دینی پس از خود بوده است. چنانچه یا از سوی پیروان خود, در اثر درایت آنها و بنا بر مقتضیات زمان و یا از سوی مخالفان, در نتیجهی مبارزاتی كه به انجام رسانیدهاند دچار تحول شده و به شیوهیی تازه سر برآوردهاند.
اساطیر سومر بهعنوان نخستین دینی كه شكل ایدئولوژی منسجمی بخود گرفته است، در عین حال زادهی ادیان پیش از خود و سرچشمهی تمامی ادیان پس از خود است. نزدیكترین آنها به اساطیر مذكور، اساطیر مصر است كه با ایجاد اندك تغییری در آنها از سوی كاهنان مصر با شرایط آنجا تطبیق داده میشود. از آنجایی كه ادیان مذكور, بنیان ایدئولوژیكی نظام بردهداری را تشكیل میدهند, با ازبینرفتن كارایی این نظام و افزایش روزافزون ستم و بردهكشی، به اضافهی تفاوتهای مكانی در دیگر مناطق، انجام دگرگونی در آنها و پیدایش جایگزینی مناسب برایشان, امری اجتنابناپذیر است. بدون شك، این امر مستلزم گذشت مدت زمان مدیدی بوده است كه مراحل پیشرفت متعددی را از آنزمان تا پیدایش و رشد ادیان بزرگ تكخدایی سهگانه را شامل میشود. بارزترین نمونهی رفرمها را میتوان در گذار دین از مرحلهی ادیان چندخدایی به ادیان تكخدایی ناشی از انقلاب ابراهیمی مشاهده نمود.
اهمیت سنت ابراهیمی از آنجا قابل درك است كه تداوم آن پایهی اساسی فروپاشی نظام بردهداری را تشكیل میدهد. همانطور كه نهایتا اسلام كه خود فراوردهیی تركیبی از ادیان ماقبل خود و بویژه زرتشتی, مسیحی و یهودی, بهعلاوهی فلسفهی یونان است، ضربهی آخر را بر پیكرهی این نظام لعنتی وارد میآورد و نظام فئودالی را پایهریزی و به جای آن مینشاند. با رسیدن به دین اسلام كه آن را میتوان آخرین رفرماسیون بزرگ دینی در خاورمیانه نامید، از آنجایی كه در مقایسه با دیگر كوششهای اصلاحی دارای ابعادی وسیع و عمیقتر بود، هویت ایدئولوژیكی نظام بردهداری توان مقاومت خود را به كلی در برابر آن از دست میدهد. هر چند تلاشهایی از سوی كسانی همچون مانی و مزدك در جهت انجام رفرمی در ادیان ماقبل خود و دستیابی به سنتزی پاسخگو به نیازهای مرحله از آنها، به ویژه ادیان زرتشتی و مسیحی صورت گرفت، اما به دلایل متعددی، کوششهای مذكور نتوانستند در برابر دین اسلام شانس تشكیل هویت ایدئولوژیكی مرحله را به دست بیاورند. در این جا میتوان آشكارا به این نكته پی برد كه دین زرتشتی كه روبنای جامعهی ساسانی را تشكیل میداد، اگر میتوانست با بهرهگیری از جوانب مثبت بسیار خود، رفرماسیون آغاز شده به همت مانی را به پایان برساند از امكان تبدیل به چنین هویتی برخوردار بوده و شاید برتری خاورمیانه را برای مدت زمان بیشتری حفظ مینمود. اما انحرفات بهوجودآمده در مبانی آن از سوی مغان فاسد دربار ساسانی، عدم كفایت و استمرار گامهای نیرومند آغازین مانی، و نهایتاً شهیدنمودن وی بدست رانتخواران دینی درباری، چنین فرصتی را از این دین گرفته، در نتیجه نتوانست موفق به مقابله با برتری دین نوپا و مستحكم اسلام شود. هر چند اقدامات صورتگرفته در این برهه از تاریخ (از سدهی سوم تا پنجم پس از میلاد) نتوانسته جهتدهنده باشد، اما به تعیینكنندهی اصلی مرحلهی اجتماعی پس از خود یعنی فئودالی یا به عبارتی هویت ایدئولوژیكی آن تبدیل میشود. زرتشتی در عین حال نقش تعیین كنندهیی در منعطفساختن و كاستن از شدت نظام بردهداری ساسانی داشته است.
همچنانكه از كلیهی مختصرات فوق نیز برمییید در حالت كلی، رفرم در ادیان، عامل اساسی پابرجایی و تعیینكنندگی آنان در مرحله و عدم توفیق در رفرمیزهكردن آنها، تضعیف و كاهش تدریجی و بعضاً زوال آنان را در پی داشته است. حال اگر در شكل خاص خود به مساله بنگریم، بازتابش رفرماسیون بسان واقعیتی در یكایك ادیان در برابرمان ظاهر میشود. چنانچه اشارهیی گذرا به ماهیت اسلام نیز داشتیم، خود اوج رفرم دینی را در ادیان تك خدایی تشكیل میدهد. اسلام كه قبل از هر چیز، خود را زادهی سنت ابراهیمی معرفی مینماید، خود محصول رفرمهای جزیی انجامگرفته در مدت زمانی مدید است. با نگاهی به ایدئولوژی مدون اسلام (قرآن) تأثیرات این تلاشهای پیاپی ماقبل، بهراحتی قابل مشاهده است. تاثیرات دین زرتشتی، مسیحی و بیش از همه یهودی و همچنین فلسفهی یونانی هم در بافت ایدئولوژیكی و هم در ساختار حكومتیـ سیاسی آن، آشكارا به چشم میخورد.
انقلاب اسلام كه میتوان آن را آخرین جهش اعراب نام نهاد، در عین حال به عنوان آخرین دین در مرحلهی گذار از دین به فلسفه نیز مطرح است. از همین رو نیز از سوی بانی آن حضرت محمد به عنوان آخرین دین اعلام میشود. در اینجا نكتهیی آشكار میگردد، از آنجایی كه عصر ادیان به پایان رسیده است رفرمهایی كه لازم است از این پس در ادیان صورت بگیرد نه به صورت شكل دینی نو ظهور و تازه (در شكل كلی به عنوان ثمرهی رفرم در ادیان) بلكه به صورت انجام رفرم در هر كدام از ادیان بروز خواهد یافت و باید بیابد.
تمدن اسلامی از آغاز ظهور تا دوران اوج و بلوغ خود در فاصلهی میان قرنهای هشتم تا دوازدهم میلادی از ماهیتی پیشرفته و تكامل برخوردار بوده و تمدن فئودالی را از اوج استحكام و ثبات بهرهمند میگرداند. در این دوره، هر چند انحرافی فاحش پس از مرگ پیامبر بروز هم یافته باشد و اسلام از گوهر راستین خود دور شده باشد اما باز هم در عرصههای مختلف حیات از جمله دانش پیشرفتهای چشمگیری بهبار آمده است. ذكر این نكته كه با نبود چنین انحرافی ماهیت این پیشرفتها منافع بیشتری برای بشریت دربر میداشت و شاید در این صورت رفرمی كه تا به حال زاده نشده است، با توجه به عدم قاطعیت دگماها و انعطافپذیری بیشتر اسلام آغازین، در زمان خود صورت گرفته و تا بدین حد جزمگرایی، خشكاندیشی و ارتجاع فلاكتبار برای خلقهای مسلمان، بهویژه خاورمیانه در بطن خود نمیپروراند، به یك سرچشمهی نوین پیشرفت تبدیل میشد.
دوران مذكور، بهحق از چنان قابلیتی برخوردار بود كه بتواند مانع از ظلمت و ارتجاع ذهنی و روحی خاورمیانه تا این درجه بشود. با گسترش امپراتوری اسلامی، رشد چشمگیر علمی، فساد سیاسی و اداری و افزایش روزافزون ظلم و بیداد حاكمان مستبد، اندیشمندان اسلامی، برای جلوگیری از فروپاشی نظامی كه اسلام هویت ایدئولوژیكی آن را تشكیل میداد و بعضاً یافتن راه چارهیی با مرحله، به فلسفه، خصوصا فلسفهی یونانی متوسل شده و در صدد اثبات وجود خدا برآمدند. از آنجایی كه در میان فیلسوفان یونانی، ارسطو فیلسوف حفظ و تداوم نظام موجود است، لذا توسل به منطق قیاسی ارسطویی آنهم به شیوهیی تقلیدی ـ تطبیقی را بیش از همه پسندیدند. با وجودی كه اسلام از یك منشا فلسفی نوافلاطونی برخوردار استـ كه فلسفهی مزبور خود از ماهیتی شرقـ غربی برخوردار استـ توسل به ارسطو و منطق ارسطویی كه اساساً اثبات، استدلال و تداوم حیات سیستم موجود را مبنا قرار میدهد، نهایتاً منجر به طرد تفكر فلسفی در اسلام، آنهم با توسل به منطق ارسطویی صرف، از سوی غزالی شد.
گامی كه به پیشاهنگی كسانی همچون فارابی و ابنسینا شروع شده و در صورت جهتگیری صحیح میتوانست ثمرات پرباری در پی داشته و به رنسانس خاورمیانه منجر شود با محاكمه و قتل اندیشمندان هماهنگكنندهی دین و فلسفه، و نهایتاً ضربهیی كه از سوی غزالی در كتاب تهافه الفلاسفه، بر پیكرهی فلسفه و فلسفهاندیشی وارد آمد حتی با تهافه التهافه ابنرشد نتوانست رهایی یابد. غزالی در كتاب مذكور با توسل به الهیات مبتنی بر منطق ارسطوییـ كه ثمرهی كار چند سدهی اندیشمندان اسلامی در دوران بلوغ تمدن اسلامی استـ به موازات بستن درهای اجتهاد، دروازهی تفكر فلسفی را نیز بسته و بدین ترتیب از موثرترین فیلسوفان راهگشای ارتجاع، سنتگرایی و ظلمت دوران سیاه خاورمیانه است. از این پس تمامی فلسفهاندیشان، كافر خوانده شده و تمامی تفكرات ناگزیر از انجماد در قالب تنگ ایدئولوژیكی و كتاب و سنت هستند. محافظهكاری و ارتجاع كه ابتدا در بعد ایدئولوژیكی و در نتیجهی انحراف اولیهی آن و سپس در تمامی ابعاد حكمفرما شد، فرصت طلایی تولدی دوباره در خاورمیانه از طریق انجام رفرماسیون دینی را گرفت. همزمان دین مسیحیت نیز كه در دوران اوج بسر میبرد، بر سر همین دوراهی قرار میگیرد؛ یا طی رفرماسیونی در خود، راه را بر تحولات و پیشرفتهای آیندهساز میگشاید یا اینكه بر ارتجاع و محافظهكاری موجود اصرار ورزیده راه را بر هر گونه پیشرفتی بسته و در نتیجه موجب حذف خود از صحنه روزگار میشود. هر چند سران كلیسا مقاومت ورزیده و بر راه دوم اصرار هم بورزند باز در برابر پیشرفتهای حاصله در سدههای دوازده، سیزده و چهارده، نهایتاً شكست تدریجی در مقابل اصلاح دینی را گردن نهاده و بدین ترتیب ارتجاع كلیسا و نهادهای وابسته به آن دچار مرگی تدریجی شده، سرانجام سیل خروشان شروع شده با اقدامات فلسفی، علمی و اصلاحی، با شروع نهضت رنسانس در سدهی پانزدهم به اوج خود رسیده و زمینهی لازم برای ظهور تمدن نوپای سرمایهداری در غرب را مهیا میسازد.
"مارتینلوتر" بنیانگذار نهضت اصلاح دینی و مذهب پرتستان و دیگر اصلاحگران دینی با ضربهزدن به دگماهای تابوشده و مشروعیت اقتدار فئودالی كلیسا، چهرهی غرب را در حالی دگرگون ساختند كه خاورمیانهی مهد تمدن و خاستگاه ادیان، به سبب عجز خود در انجام رفرماسیون در آستانهی فرورفتن در منجلاب جهل و تاریكی قرار داشت. بدون شك تمدن سرمایهداری غرب و پیشرفتهای علمیـ فنی ناشی از آن، مدیون رنسانس و انقلاب روشنگری و قبل از همه رفرماسیون دینی هستند. اینكه فرد غربی بارهایی كه از چنگال دگماتیسم و بیارادگی تحمیلی ناشی از ذهنیت قرون وسطایی و زنجیرهای محكمشده بر ذهن و ارادهی خود را گسسته مییافت، به سرعت در راه بنیانگذاری نظام و دنیایی كه كسی را در آن یارای متوقفساختنش نباشد تا مرز " خداپنداری" خود، در فردگرایی پیش رفته و فردگرایی در حكم دینی جدید درآمده است بدون شك اسلام نیز که بهرغم تاثیر چند صدساله، رفرمیزاسیون در آن رخ داده است در حال حاضر بر همان دو راهی فرا راه مسیحیت پایان قرون وسطا قرار دارد.
رفرماسیون و رنسانس موضوعی جداگانه و مرتبط با ماهیت نظام سرمایهداری است. در اینجا محض نیاز بدان پرداخته شد. اگر پیشرفتهای علمی، فنی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی امروزهی جهان، دستاوردهای دموكراتیك بشریت و عجز و ناتوانی تمدن بهبنبسترسیدهی غرب را نیز مد نظر قرار دهیم و آن را با وضعیت كنونی كشورهای اسلامی مقایسه كنیم حیاتیبودن موضوع، بهتر قابل درك خواهد بود. اسلام رسمی و حاكم از زمان انحراف ایدئولوژیكی، با شهادت حضرت علی، فاجعهی كربلا و بعدها شهادت "ابومسلم خراسانی" و دهها شخصیت بارز، جویای راه رهایی از وضعیت خفقانآور و سیاهچال دگماها و تقدسفروشیها، پافشاری خود بر راه دوم را به كرات اثبات نموده است. حكومتهای اسلامی كنونی نیز ریشه در این تاریخ منفور داشته و پایه بر این میراث ارتجاعی استوار گرداندهاند. بردهی ذهنی خاورمیانهیی بر اثر رشد روشهای استعماری پیشرفتهی اداری، دیوانسالاری، تبعیضات ملی، طبقاتی، جنسی، مذهبی، دینی به بندگان مستقیم نظام مطلقهی تئوكراتیك روی زمین و بندهی درجه سوم و چهارم الله تبدیل شده است.
در اینجا سوالات متعددی به ذهن خطور میكند كه هر كدام پاسخی میطلبد. از جمله؛ چرا سدههای دوازده و سیزده میلادی كه هر دو دین اسلام و مسیحیت در اوج خود بودند، مسیحیت، آن هم در اروپا، پا به آستان عصر اصلاحی خود گذاشته و زیربنای فكری تمدن نوپای سرمایهداری را با مذهب پروتستانیسم بنا نهاد، اما اسلام، آنهم در خاورمیانه، با وجود آنكه در قرون هشت تا دوازده، چنان اندیشمندانی به خود دید كه شاید كمتر جایی به خود دیده باشد، نتوانست به رفرماسیون راه یابد؟ وجه تمایز دو دین چه نقشی داشته است؟ چرا جنبشهای رفرمطلبی همچون شیعه، جنبشهای باطنی، میستیك نتوانستند تلاشهای جستهگریختهی خود را در چارچوب هویتی ایدئولوژیكی و برنامهی عملی منسجمی سازمان بخشیده، خاورمیانه را از این سیاهی و ذلت برهانند؟ ارتجاع در پایان سدهی دوازده چرا تیشه بر ریشهی فلسفه و اجتهاد زد؟ مگر نه اینكه خود با توسل به این هر دو دروازهی آنها را تخته كرد؟ آیا به راستی تا به حال نیز به جز تقدسآلات كور و كر و گیجكنندهی اسلام چیزی از آن درك شده است؟ به عبارتی دیگر، حقیقت جامعهشناختی، انسانشناختی اسلام و حضرت محمد چیست؟ تملقگویان و اشك تمساحریزان آل و اهل بیت تا چه حد سعی در احیا و روزآمدکردن آنان كردهاند؟ آیا بهراستی هنوز اختلاف علی و معاویه آبستن خونریزیهای تازهیی نیست؟ و مهمتر اینكه؛ این سیاه شكاف حدود یك هزار ساله را چگونه باید از میان برداشت؟ و از حالت دهان بلعندهیی به شدت وحشی كه در حال فرودادن ذهن، روح، روان، جسم و جان فرزندان مادر مقدس خاورمیانه است، خارج ساخت؟ چگونه میتوان خاورمیانه را امروزی كرد؟ اسلام چگونه روزآمد میشود؟ اینها و دهها پرسش دیگر، روزانه به ذهن انسان پشت میز، انباشته از وسایل تكنولوژیكی پیشرفتهی ارتباطاتی خطور نموده و با مشاهدهی تفاوت فاحش میان خود نظارهگر، با خود مطلوب، در تلاش حل این معادلهی مجهولی ریشهدار در سیر قهقرایی خاورمیانه، دست و پا میزند.
شاید گشتن به دنبال سّر بر موفقیت در انجام رفرماسیون، و عدم موفقیت اسلام در این امر در خصوصیات دو دین، به ویژه كاركرد آنها، همچنین مفهوم هر كدام برای سرزمینی كه، مهرشان عمدتاً بر آنها نقشبسته است، كاری مفید و نتیجهبخش باشد. تا زمانی كه بررسی جامعهشناختی هر دو دین ـ شاید اندك كارهایی در مورد مسیحیت انجام شده باشد ـ صورت نپذیرد چندان توفیقی در علت شناسایی این پدیده حاصل نمیشود. با وجود این واقعیت تاریخی (شكست نسبی اسلام در رفرماسیون) باز نمیتوان منكر یك سری اقدامات صورتگرفته از سوی جنبش و طریقتهای پراكنده، ناهمگون و گسسته گردید. اگر بخواهیم در این بحث كلی، كه شاید بتوان آن را درآمدی كلی بر رفرماسیون خواند، چكیدهیی گذرا از آنها را بر چكامه جاری سازیم، میتوان به ذكر چند خط ذیل بسنده كرد.
ظهور شیعه به خودی خود اولین رفرم مثبت در اسلام به شمار میرود. با وجود شتابی نواخت، باز هم تاریخ آن تاریخی سرشار از شهادتها، قهرمانیها و یك جریان انقلابی طالب دگرگونی، و مخالف قرائت رسمی دین اسلام بوده است. بقای اجتهاد در این جنبش و همچنین درهای باز آن به روی بازبینی مداوم خود، زمانه و رابطه و نسبت هماهنگی میان هر دوـ اگر به شیوهیی علمی این امر صورت نگرفته و بسیاری از اوقات ارتجاع این درهای باز را مهر و موم كرده است، خود بحثی جداگانه استـ شانس توفیق این مذهب را در بردن گوی سبقت از سایرین در مورد رفرماسیون بیشتر میكند.
چنانچه همواره به عنوان مذهب اپوزیسیونـ كاش خاصیت پروتستانی مییافتـ مطرح و در حال مبارزه، خواه مخفیانه خواه آشكار،بوده است. شیعه و بهویژه سیمای ایرانی آن، به عنوان كوشش در راستای ایجاد سنتزی فرهنگ ایرانیـ اسلامی چنان نیرویی بدان میبخشد كه به یكباره خود را از بطن حاكمیت فئودالی ارتجاعی اسلام خارج ساخته و به دینی تودهیی تبدیل شده، همچنین خود را در بطن اجتماعی كاملاً نهادینهی زمینی و روزآمد سازد. توام با شیعه، حركتهای طریقتی باطنی و عرفانی نیز، از خوارج گرفته تا به آخر، از طرق گوناگون در صدد مخالفت با اسلام رسمی برآمدند و مبارزات آنان نیز هر چند محدود، نظام را مجبور به انعطافها و یا حداقل عقبنشینیهای مقطعی كرده است. در این میان مبارزهی علویگرایان درمیان خلق كورد و صوفیگرایان، شایان بحث و ستایش است. اشخاصی همچون تسهید منصور حلاج، جلالالدین رومی، بایزید بسطامی، سهروردی، شیخ بدرالدین و یارانش و دهها شخصیت دیگر، هر كدام تلی از انباشتهی كوشش و رنج در راه رفرماسیون را تشكیل میدهند كه در صورت تحلیل، بررسی و پیوندزدن علمی آنها، میتوان به پیشینهیی ارزشمند برای رفرماسیون اسلام دست یافت.
با رسیدن به نیمهزارهی اخیر، ظلمت قیراندود خاورمیانه، در شب و رویاهای هزار و یك شب آرمیده و تا میرود، جانگدازتر و همزمان نفرتانگیزتر میشود. هرچه هست، عیش و نوش، خیانت، توطئه و ... در دربار سلاطین بوده و نقشهای پشت پردهی چشمنورندگان غرب به این دیار ماهیتاً بهشت میباشد. تلاشهایی جستهگریخته، هر چند هم دیده شود، معمولاً به گور افكنده میشود یا در جهل عمیق عوام، حتی فاقد كورسویی است. از این رو نمیتوان به جز كوششهای سازماندهندهی شیعه در حین خروج از استراتژی به سوی گامنهی موازی با سلطان شیعه، به محض بر سر كارآمدن صفویان شیعه در ایران، گام جدی دیگری را مشاهده نمود.
قرن نوزدهم برای خاورمیانه میتواند حاوی تعابیری گوناگون از جمله ورود افكار ملیـ بورژوایی، غربزدگی و در مقابل استعمارستیزی و آغاز جنبشهای رهاییبخش و غیره باشد. در اینجا مفهوم دیگری كه سدهی مذكور دربر داشت, میتواند آغاز جسورانهی رفرماسیون با شیوه و امیدی نوین از سوی "سید جمالالدین افغانی"، "محمد عبده"، "كواكبی" و... باشد. این گام درخور كه با شهامتی بیشائبه برداشته شد، در صورتی كه ارتجاع داخلی منطقه و نظامهای رانتخوار، از بلندایش نمیبریدند, شانس اینكه خاورمیانهی سدهی بیست هم نامزد مشاركت در تجارب انقلابی علمی، فنی و كسب دستاوردهای شایان دموكراتیك باشد شاید نه چندان كمتر از سایر جاهای دیگر میبود. حداقل اینكه تا حدی غرقه در مشكلات نمیزیست. این گام اولیه ولی نه چندان كامیاب را محمد اقبال لاهوری از سر گرفت. انقلابهای مشروطهی عثمانی و به ویژه ایران نیز قوت ایدئولوژیكی خود را از این اقدام اصلاحی میگرفتند. با وجودی كه در قرن بیست این كوششها شتاب و گسترش و فشردگی بیشتری به خود گرفته است و اشخاص عمدهیی از جمله شریعتی، عقاد و... ظهور و مبارزه نمودهاند، از آنجایی كه سعی لازم در راستای ترسیم خط پیوستگی رفرم در طول تاریخ اسلام و از آن مهمتر قراردادن آن (هم اسلام و هم اقدامات اصلاحی) در زیر بررسی موشكافانهی جامعهشناختی، احیای دوبارهی فلسفه پس از ظرفیه ناجوانمردانهی غزالی فیلسوف، و سازش آن با دین و حتی رهبر قراردادن آن برای آیندهی دین، رهانیدن تفاسیر و قرائتها از منطق ارسطو، جایگزینی منطق جدلی به جای آن و ارائهی قرائتی نوین از خود اسلام ـ و نه تفاسیر مفسرینـ صورت نپذیرفته و تحقیقات علمی لازم انجام نشده است رفرماسیون اسلامی هنوز فاقد یك استراتژی علمی است.
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 37
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 38
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 39
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 40
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 41
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 42
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 37
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 38
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 39
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 40
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 41
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 42
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 37
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 38
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 39
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 40
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 41
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/komunar/public_html/fa/includes/reklamlar.php on line 42